میز اول

تحلیل سیاسی

میز اول

تحلیل سیاسی

۱۷ مطلب با موضوع «یک نفس موعظه» ثبت شده است

یک نفس موعظه

عارفان حقیقى

 

کسانى هستند که ادعاى عالى‌ترین مقام و مرتبه معرفت خداوند را دارند در حالى که بویى از معرفت خدا نبرده‌اند و به‌وهیچ‌وجه معرفت خدا در دلشان نیست و تنها ادعا مى‌کنند و لفظ تحویل مى‌دهند. باید بسیار مراقب باشیم که فریب چنین افرادى را نخوریم. گفتار ملاک نیست، باید در رفتار و کردار و اعتقادات فرد دقت کرد که آیا بر اساس دستورات و اصول و آموزه‌هاى شرع مقدس است یا خیر. باید دید آیا گفتار و رفتارش کاملا توافق دارد یا بین آن‌ها تناقض و تعارض وجود دارد؟

عارف واقعى نیاز به هیاهو و بوق و کرنا ندارد. او اهل تظاهر و در پى آن نیست که به هر بهانه‌اى به همه دنیا بفهماند که من خدا را شناخته‌ام و به مقام عرفان رسیده‌ام. عارف بودن نیاز به شکل و شمایل و لباس و سر و وضع خاص ندارد و در هر لباسى ممکن است باشد. امکان دارد پینه‌دوزى در محله و شهر شما باشد که هیچ ادعایى ندارد و شما هم او را نشناسید؛ ولى از اولیاى خدا و مقربان خاص درگاه الهى باشد. در جبهه‌هاى دفاع مقدس و در میان رزمندگان و شهداى ما عارفان بلند مرتبه‌اى بودند که کسانى‌که شصت سال ریاضت کشیدند و عبادت کردند، به آن مقام نرسیدند. آنان ره صد ساله را یک شبه پیمودند؛ هنیئاً لهم و گوارایشان باد. بنده با این سن و محاسن سفیدم افتخار مى‌کنم که خاک پاى آن‌ها باشم. عارف شدن و نیل به مقامات منیع عرفانى مِلک طلق هیچ گروه و طایفه خاصى نیست و در هر قشرى، از عالم و دکتر و مهندس و باسواد گرفته تا کاسب و تاجر و کارگر و کشاورز و بى‌سواد مى‌تواند وجود داشته باشد.

«عارف» بودن به اسم نیست و لازم نیست حتماً کسى اسمش عارف باشد تا بگوییم به حقیقت عرفان راه پیدا کرده است. بسیارى از علمایى که ما آن‌ها را تنها به فقاهت و فتوا و تخصص در احکام شرعى و حلال و حرام مى‌شناسیم، داراى مقامات بسیار والاى عرفانى و از بزرگ‌ترین عرفا بوده‌اند. عرفان را باید در اعمال و رفتار و منش و روش اشخاص جستجو کرد، نه در حرف‌ها و سخنان زیبا و ادعاهایى که گوش فلک را کر مى‌کند. ائمه (علیهم السلام) که خود در اوج عرفان و قله مقامات معنوى بوده‌اند در رفتار و گفتار خود عرفان حقیقى را به ما آموخته‌اند. در بسیارى از دعاهایى که از آن بزرگواران در دست داریم اوصاف و ویژگى‌هاى عرفان و عرفاى راستین بیان شده است. مناجات شعبانیه را مى‌توان یکى از بارزترین این موارد دانست. (آیت الله مصباح یزدى، کتاب در جستجوى عرفان اسلامى، ص322-323)#

 

یک نفس موعظه

نشانههای اخلاص و ریا

 

 

برای تشخیص این‌که در انجام عملی، نیت انسان خالص بوده یا نه، راه‌های مختلف و نشانه‌هایی هست که اگر انسان در آن‌ها دقت کند، کاملا برای خودش معلوم می‌شود که آیا نیتش خالص بوده یا خیر.

اگر کسی مثلا بیمارستانی ساخته، باید ببیند اگر به جای اسم او، اسم دیگری را بر سر در بیمارستان بنویسند، برایش اهمیت دارد و ناراحت می‌شود یا نه؟ اگر کار برای خدا باشد، نباید برای او هیچ تفاوتی داشته باشد که اسم او را بنویسند یا ننویسند. گاه ریایی بودن عمل حتی بر خود انسان مخفی است و خودش هم خیال می‌کند عمل‌اش خالص است، در حالی که در واقع این‌گونه نیست.

یکی از کارهای عالمان اخلاق این است که بکوشند فرد را به‌انگیزه‌های مخفی و ناپیدایی که در عمل هست و خود انسان هم متوجه نیست، توجه دهند. به‌عنوان مثال: اگر انسان نمازی را در مسجد و در حضور دیگران خواند، ببیند اگر دیگران هم نبودند و خود تنها در مسجد بود، همین‌طور نماز می‌خواند؟ اگر پاسخ منفی است، بداند که ریا در نماز او راه پیدا کرده است. اگر تاریک بود و دیگران نمی‌توانستند حالت ایستادن و چهره و سایر حرکات او را در حین نماز ببینند، آیا همین‌گونه که الآن چراغ روشن است و دیگران حرکات او را می‌بینند رفتار می‌کرد؟ اگر پاسخ منفی است، نشانه ریایی بودن عمل است. اگر همیشه در جایی معین از مسجد نماز می‌خوانده، آیا اگر روزی نتواند در آن مکان مشخص نماز بخواند ناراحت نمی‌شود؟ اگر ناراحت می‌شود، نشانه این است که عمل خالص نیست، بلکه «کجا» بودن عمل هم در کار او تأثیر دارد! یا اگر مثلا کسی امام جماعت است و در نماز اشتباهی کرد و دید در اثر این اشتباه خجالت کشیده و عرق شرم بر پیشانی‌اش نشسته، علامت آن است که حضور و عدم حضور مردم برایش مهم است.

مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در «اسرار الصلوة» قضیه‌ای را به این صورت نقل کرده‌اند که شخصی در ایام محرم، که مجالس عزاداری متعدد برپا می‌شود، همیشه مایل بود که در مجلسی خاص شرکت کند. یک روز به خودش آمد که گویا آن مجلس خاص برایش اهمیت پیدا کرده است. با خودش فکر کرد اگر من برای گریه بر امام حسین(ع) به روضه می‌روم، روضه‌ها از این جهت با هم تفاوت ندارند؛ پس چرا من همیشه مایلم به آن مجلس خاص بروم. مدت‌ها فکر کرد تا بالاخره با زحمت متوجه شد که آن مجلس چه خصوصیتی برایش دارد که موجب می‌شود آن‌را ترجیح دهد. پس از آن، بنا گذاشت جاهایی روضه برود که هیچ خصوصیتی برایش نداشته باشد.#

(آیت الله مصباح یزدی، کتاب عروج تا بینهایت، ص 39-41)