کلید واژگان گفتمان انقلاب اسلامی(2)
(ویژه یوم الله دهه فجر)
کلید واژگان
گفتمان انقلاب اسلامی(2)
(مروری بر گفتمان انقلاب اسلامی در منظومه فکری امامین انقلاب)
در استقبال از دهه فجر
15 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)
اشاره: در این نوشتار، مهمترین کلید واژگان گفتمانی خلقشده یا وضعشده در چهار دههی گذشته انقلاب اسلامی توسط رهبران حکیم آن در ساحتهای گوناگون اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حکمرانی، امنیتی و علمی که در شماره قبل «تبیین» به 12 واژه از آنها ذیل عنوان کلیدواژگان سیاسی انقلاب اسلامی پرداخته شد که ادامه آن در این شماره بررسی میگردد.
اول) درسواره کلید واژگان سیاسی انقلاب اسلامی
(13) صدور انقلاب
امام خمینی، انقلاب اسلامی را، انقلاب همه مستضعفان عالم برابر همه مستکبران میدانست و این نگاه آرمانی را در مفهوم «صدور انقلاب» منتقل میکردند. ایشان فرمودند: «ما میخواهیم معنویت انقلاب اسلامی مان را به جهان صادر کنیم.»
امام بزرگوار این موضوع را امری مسلم و تکلیفی دینی برمی شمردند و اشاره داشتند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم چراکه انقلاب ما، اسلامی است و تا بانگ «لاالهالاالله» و محمد رسولالله(ص) بر تمامی جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هرجای جهان علیه مستکبران هست ما هستیم.» منطق و فلسفه وجودی سپاه قدس نیز همین بُعد از گفتمان انقلاب اسلامی در منظومه فکری امامان انقلاب است.
(14) عزت، حکمت و مصلحت
یکی دیگر از مفهومسازیهای انجامشده در حوزه سیاست بینالملل، تنظیم روابط بینالمللی جمهوری اسلامی ایران در نقطهثقل سه محور عزت، حکمت و مصلحت است. رهبر فرزانه انقلاب در تبیین این مفاهیم می فرمایند:
«عزت بهمعنای ساخت مستحکم درونی فرد یا یک جامعه است که او را در مقابله با دشمن، در مقابله با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد... وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد، یا یک جامعه شود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک بازوی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصره او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود... ملت ما باید در روابط بینالمللی خواری نبیند و اهانت نشود، هیچکس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند»
حکمت یعنی: «حکیمانه و سنجیده کارکردن» مواضع و رفتار کارگزاران نظام در صحنه بینالملل باید براساس تدبیر، خردمندی و عقلانیت باشد. هیچگونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. باید حکیمانه برخورد کنیم. فقط در حرف زدن نیست. در معاشرتها و برخوردها باید حکیمانه برخورد کرد.»
«مصلحت در مناسبات خارجی ایران بهمنزله اصالت دادن به اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و تامین اهداف و منافع ملی با رعایت موازین اسلامی و اصول مصرح قانون اساسی است.»
(15) نفی مذاکره با آمریکا
از ویژگیهای شناخت ماهیت حقیقی آمریکا توسط امامین انقلاب، نفی مذاکره با آمریکا است تا آنجا که امام راحل فرمودند: «بارها گفتهام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست» و رهبر معظم انقلاب فرمودند: «کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار - یعنی امریکا - مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند، یا مرعوبند(12/02/1369)، در موردی دیگری فرمودند: «کسانی که دم از مذاکرهی با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند»(01/03/1381).
به طور اختصار، برخی از عمدهترین دلائل نفی مذاکره با آمریکا در بیان امام خامنهای عبارت است از:
خوی استکباری آمریکا و ضدیت با ایران: «بسیاری از مسائل ما با آمریکا اساساً قابل حل نیست، علّت هم این است که مشکل آمریکا با ما، خود جمهوری اسلامی است. نه انرژی هستهای مشکل است، نه حقوق بشر مشکل است؛ مشکل آمریکا با نفْس جمهوری اسلامی است. اینکه یک دولتی، یک نظامی، یک حکومتی به وجود بیاید، آنهم در یک جای مهمّی مثل ایران، آنهم در یک سرزمین ثروتمندی مثل ایران، یک حکومتی سرِ کار بیاید که به «آری و نه»ی قدرتی مثل آمریکا اعتنا نداشته باشد و خودش در مسائل «آری و نه» بگوید، این برایشان غیر قابل تحمّل است؛ با این مخالفند، با این معارضند. این معارضه را چهجوری میخواهید حل کنید؟ بنابراین، با آمریکا مشکلات ما حلشدنی نیست؛ اینها با اصل نظام و با استقلال کشور مشکل دارند و مخالفند.(22/03/1396)، طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست(30/05/1385)، هدفهای آمریکا در مسائل منطقهای، درست نقطهی مقابل هدفهای ما است(01/01/1394)، اگر آمریکائیها صادقانه میخواهند کار تمام شود، بنده راه حل را ارائه میدهم. راه حل این است: آمریکائیها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ایران دست بردارند. پیشنهاد مذاکره، حرف منطقی و متین و مستدلی نیست؛ حرف درست این است. اگر میخواهند مشکلات فیمابین وجود نداشته باشد - که میگویند ما میخواهیم بین ایران و آمریکا مشکلی وجود نداشته باشد - دست از دشمنی بردارند. در این سالها، دولتهای گوناگون آمریکا دشمنیهای گوناگونی را با ما طراحی کردهاند. از همهی ابزارها علیه ملت ایران استفاده کردند»(01/01/1392).
استفاده ابزاری از مذاکره برای خدعه و فریب: «مذاکره با آمریکا نهتنها فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد(28/06/1395) ما با امریکا مذاکره نمیکنیم. دلیل آن هم یک امر واضحی است؛ دلیل این است که مذاکره برای امریکاییها یک ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان به طرف مذاکره(01/01/1385)، مذاکره با امریکا به معنای باز کردن باب توقعات و طلبکاریهای امریکاست(08/08/1380)، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، یک حرکت حیلهگرانه است(19/11/1391)، پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکائیها، یک تاکتیک آمریکائی و برای فریب دادن افکار عمومی است(01/01/1392)، اصرار من بر لزوم مذاکره نکردن با آمریکا به همین دلیل است و تجربه ثابت کرده که آمریکاییها در مذاکرات بهجای تفاهم، بهدنبال تحمیل خواستههای خود هستند»(10/06/1395).
غیر منطقی بودن آمریکا: «دولتمردان آمریکائی غیر منطقی حرف میزنند. با گفتگو کنندهی غیر منطقی، نمیشود انسان بنشیند به اتکاء منطق حرف بزند»(28/11/1391).
تجربه بدعهد و غیر قابل اعتماد بودن آمریکا: «مذاکرهی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعدههای خودشان عمل کردند؟! شصت سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند(19/11/1391)، تجربه برجام به ما نشان داد که ما در هیچ مسئلهای نمیتوانیم با آمریکا مثل یک طرف مورد اعتماد بنشینیم صحبت کنیم»(11/05/1395).
(16) وحدت اسلامی
«وحدت اسلامی» و اتحاد بین مسلمین از اصلیترین و بنیادیترین موضوعات در منظومه فکری امامین انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی است. اهمیت این موضوع تا آنجاست که ایشان وحدت اسلامی را به عنوان «مسألهای استراتژیک» و نه تاکتیکی معرفی نموداند و همواره هم علما، نخبگان، روشنفکران، برجستگان سیاسی و هم آحاد امت اسلامی را به وحدت ذیل آموزه قرآنی اعتصام به حبل الله و ارادت و محبت به پیامبر اسلام حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعوت کردهاند.
در اندیشهی امام خمینی و امام خامنهای، اتحاد مسلمانان و پرهیز از اختلاف و تفرقه، زمینهای مساعد برای ایستادگی جمعی در برابر زورگوییهای نظام سلطه و دفاع از منافع و حقوق ضایعشدهی جهان اسلام به شمار میآید.
«امروز دنیای اسلام دچار محنتهای بزرگی است و راهحلّ آن محنتها، اتّحاد اسلامی است(27/09/1395)، آنچه امروز در درجه اولِ اولویت برای دنیای اسلام قرار دارد، وحدت است(19/10/1393)؛ اتحاد اسلامى، برادرى اسلامى، همبستگى اسلامى، یکى از لازمترین و واجبترین وظایف همه جوامع اسلامى است و بایستى همه به این وظیفه ملتزم باشیم(21/07/1393)، امروز نگاه دستگاه استکبار و استعمار به دنیای اسلام، این است که سعی میکنند دنیای اسلام را هرچه بیشتر از وحدتِ خود دور کنند... امروز دو اراده در منطقه غرب آسیا با یکدیگر در تعارضند: یک اراده، ارادهی وحدت است؛ یک اراده، ارادهی تفرقه است... مهمترین آمادگی امروز برای مواجههی با دشمن، عبارت است از اتّحاد بین مسلمین.»(27/09/1395)
امامین انقلاب در این موضوع، تنها به توصیه و فراخوان بسنده نکردند و به طراحی و تعیین راهبردهای وحدت اسلامی نیز اهتمام داشتهاند که برخی از این راهبردها عبارت است از: نامگذاری هفته میلاد رسول اکرم به «هفته وحدت»، معرفی قرآن به عنوان محور اجتماع امت اسلامی، ابتکار روز جهانی قدس، تبیین حج ابراهیمی، معرفی جنبه وحد آفرینی عید غدیر، نامگذاری روز آتشسوزی مسجد الاقصی به روز جهانی مسجد، هشدار در رابطه با دشمن واحد جهان اسلام، افشاء و مبارزه علیه جریانهای تفرقه افکن در جهان اسلام نظیر جریانهای تکفیری، اهل سنت آمریکایی، تشیع انگلیسی و...، تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، برگزاری کنفرانس های بین المللی وحدت و... .
(17 و 18) روز قدس و شعار "مرگ بر اسرائیل"
یکی از بارزترین کلمات ابداعی در دوره حضرت امام(ره)، نامیدن جمعه آخر ماه مبارک بهعنوان روز جهانی قدس بود. امام در اولین ماه رمضان بعد از پیروزی انقلاب(16مرداد 58)، از مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی خواستند طی مراسمی همبستگی بینالمللی خود را در حمایت از حقوق قانونی مردم فلسطین اعلام نمایند. و بدین ترتیب شعار "مرگ بر اسرائیل" نیز در کنار شعار "مرگ بر امریکا"، تبدیل به گفتمان ایران اسلامی و به تبع آن، گفتمان جهان اسلام و جهان مستضعفان شد. زوال و محو اسرائیل از صفحه روزگار و غده سرطانی بودن آن، از گزارههای ماندگار امامان انقلاب است. علاوه بر اینکه رهبر معظم انقلاب از سال 1394 سالشمار نابودی اسرائیل را تبیین نمودند و فرمودند: "رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید" (18/06/94) و به فضل الهی در سال 1419 ه.ش (2040 میلادی) چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت.
(19) هندسهی انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اعضاء دبیرخانهی شورای عالی امنیّت ملّی در تاریخ 14/11/1394 این کلید واژهای را به فرهنگنامهی انقلاب اسلامی اضافه کردند و مراجعهی مستقیم به کتاب صحیفهی امام راحل(ره) و استخراج کلمات پرتکرار آن به عنوان اصول انقلاب را راهکار استنباط ارکان هندسهی انقلاب معرّفی کردند. ایشان در این خصوص میفرمایند: «براساس سخنان امام، موضوع مردم، استقلال کشور، تدیّن و پایبندی به مبانی اسلامی، مبارزه با استکبار و زورگویی، مسألهی فلسطین، موضوع معیشت مردم، توجّه به مستضعفین و رفع فقر، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آنها "هندسهی انقلاب" بهدست میآید».
(20) انقلابی بودن و انقلابیگری
در سالهای اخیر واژه «انقلابی» به یک مفهوم کلیدی و برجسته در ادبیات سیاسی و فرهنگی رهبر انقلاب تبدیل شده است. بارها و بارها بر انقلابی ماندن و انقلابیگری تاکید داشتهاند و ضمن تصریح به اینکه «باید مقابل جریان غیرانقلابی داخل نظام ایستاد»، فرمودند: «همه بدانید که ما امروز به روحیه انقلابی، به مَمشای انقلابی، به شعار انقلابی، به اصول انقلابی و مبانی انقلاب امام بزرگوارمان نیازمندیم. کشور احتیاج به این دارد.» یا در همان دیدار میفرمایند: «انقلابیگری یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرتهای مستکبر قرار ندهند، مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، بهکار گرفتن نیروهای داخلی، تقویت عناصر فعال در داخل کشور قرار بدهند... معنای انقلابیگری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگویی نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفس نشوند، نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند.» جمله «من دیپلمات نیستم، انقلابیام» یکی از عبارات برجسته و ماندگار امامخامنهای در دوره مذاکرات هستهای بوده است. «شرط دوام حیات جمهوری اسلامی وجود انگیزههای انقلابی و وجود روحیهی انقلابی است. اگر روحیهی انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود»(30/06/1396)؛ «بعضیها از روی دشمنی، انقلابی را بد معنا میکنند. انقلابی را به معنای بیسواد، بیتوجّه، بیانضباط میدانند؛ نخیر، اتّفاقاً درست به عکس است. انقلابی یعنی دارای سواد، دارای انضباط، دارای تدیّن، دارای حرکت، دارای عقل، خردمند(28/07/1395)؛ چنین نسلی لازم داریم: بایستی ایمان، سواد، غیرت، شجاعت و خودباوری، انگیزهی کافی و توان جسمی و فکریِ حرکت داشته باشد، چشم را به اهداف دور متوجّه بکند... زندگی و وجود خودش را بگذارد در راه این هدف و با جدیت حرکت کند؛ در یک کلمه یعنی یک موجود انقلابی؛ معنای انقلابی این است.»(28/07/1395)
(21) خودباوری ملی و شعار «ما میتوانیم»
«در طول سالهای متمادی، از آغاز تسلط و ورود غربیها در این کشور - یعنی از اول قرن ۱۹ میلادی که پای غربیها به ایران باز شد - دائماً به وسیلهی عوامل و دستیارانِ خودشان، با تحلیلهای گوناگون، توی سر ملت ایران میزدند؛ ملت ایران را تحقیر میکردند، به ملت ایران میباوراندند که نمیتواند، عُرضهی اقدام علمی و پیشرفت علمی ندارد، توانائی کار کردن و روی پای خود ایستادن را ندارد.(14/03/1390) از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بیاعتقادی به خود، بیاعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبهنفس ملّی... آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ[آفتابهی گِلی] بسازد! میگفت ایرانی را چه به اختراعات! آن روز اینجوری میگفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران میگفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا بشود غربی و اروپایی؛ باید همهچیزِ خودش را شبیه آنها بکند، شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند.(01/01/1395) در یک دوران طولانی، ژنِ ناتوانی، ژنِ نمیتوانیم، ژنِ وابستگی به دیگران را در ما تزریق کردند؛ از دوران قاجار تا دوران پهلوی، در ملّت ما این احساس درونیِ عدم توانایی و عدم قدرت، ایجاد شد.(28/07/1395) انقلاب آمد این ناباوری را بکلّی تبدیل کرد به باور به خود، اعتمادبهنفس ملّی.(01/01/1395) یکی از شعارهای امام مسئلهی خودباوری ملت بود؛ یعنی اینکه به مردم میگفت و تکرار میکرد که شما میتوانید، شما قادرید؛ در علم، در صنعت، در کارهای اساسی، در ادارهی کشور، در مدیریت بخشهای مهم کشور، در اقتصاد و غیره، شما قادر هستید خودتان روی پای خودتان بِایستید. اینها جذابیتهای شخصیت امام بود که توانست جوانها را جذب کند... این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد.»(14/03/1396) در مقابل «دشمنان میخواهند به ملت ایران و به جوان ایرانی بباورانند که شما نمیتوانید بدون ارتباط و اتصال با قدرتهای سلطهگر به جائی برسید.(14/03/1387)، دشمن تلاش میکند با استفاده از تاکتیکهای جنگ روانی، در مسئولان ضعف و تزلزل ایجاد، و احساس «نمیشود و نمیتوانیم» را در آنها القا کند.»(20/01/1396)
(22) منطق مقاومت
از کلمات و مفاهیم آشنا در گفتمان انقلاب اسلامی، واژه «مقاومت» است. هر چند این واژه در عصر انقلاب اسلامی برای ملت ایران، معنای جامع و کامل خود را یافته است ولی تاریخ کشورمان نشان می دهد که این ملت بزرگ همواره در مقابل دستاندازیهای استعمارگران در دوران قاجار و پهلوی ایستادگی و مقاومت داشتهاند که شاهد آن نهضتهایی از جنس نهضت تحریم تنباکو، مشروطه، نهضت جنگل، دلیران تنگستان و...، نهضت ملی شدن نفت، نهضت پانزده خرداد و... بوده است. تا آنجا که منطق مقاومت امروز تبدیل به یک تجربه ملی و تاریخی است و بصیرت تاریخیمان گویای این حقیقت است که در برابر زورگویی باید ایستاد و مقاومت کرد، و الا در حیاتی ننگین همه داشتههای خود را از دست خواهیم داد.
برای ملت ایران تجربه دفاع مقدس نمونه عینی حقانیت این منطق است اما برای آنها مقاومت تنها به جنگ ختم نشده است و در اشکال مختلف تهاجم فرهنگی، تحریم اقتصادی و جنگ رسانهای و تبلیغاتی تعمیم یافته است. در این سالهای منطق مقاومت آنچنان اهمیت و جایگاهی برای کشور ما پیدا کرده که رهبر معظم انقلاب، بارها بر آن تأکید کردهاند که یکی از شاخصترین این تأکیدات، سخنرانی ایشان در روز ۱۴ خرداد 1398 و در در سیمین سالگرد رحلت امام خمینی رضوان الله علیه، این منطق را از رموز جذابیت شخصیت امام راحل دانستند و در بیانی تفصیلی به تشریح اجزای «منطق مقاومت در مکتب امام خمینی» در پنج بخش ذیل پرداختند:
۱ - مقاومت واکنش طبیعی هر ملت آزاده و باشرفی در مقابل تهدید و زورگویی است.
۲ - مقاومت برخلاف تسلیم، موجب عقب نشینی دشمن میشود.
۳ - مقاومت هزینه دارد اما هزینهی سازش و تسلیم، از هزینهی مقاومت به مراتب بیشتر است.
۴ - وعدهی الهی در قرآن این است که طرفداران حق، ممکن است قربانی بدهند اما پیروز نهاییاند.
۵ - مقاومت یک امر ممکن است، درست نقطهی مقابل فکرِ غلط کسانی که میگویند مقاومت فایدهای ندارد.
(23) نرمش قهرمانانه
اصطلاح نرمش قهرمانانه مربوط به حوزه توازن در آرمان و واقعیت در عرصههای دیپلماسی است. "نرمش قهرمانانه" به معنای عملی انعطافی و منطقی در چهارچوب آرمانها و سیاستی برگفته از اصول آن است؛ بنابراین، هرگاه این انعطاف موجب میشود که از آرمانها فاصله بگیریم یا در اصول تساهل و تسامح روا داشته شود، نرمش دیگر قهرمانانه نیست و باید در اجرای آن تجدیدنظر کرد. نظر صریح مقام معظم رهبری مبتنی بر آن است که در عملیات نرمش قهرمانانه، باید بین عمل و روشهای اجرایی دیپلماتیک و حفظ آرمانهای انقلاب اسلامی توازن برقرار باشد و نمیتوان به بهانه مانور هنرمندانه در سیاست خارجی روی اصول و آرمانها پا گذاشت و از آنها عبور کرد. امام خامنهای فرمودند: «نرمش و انعطاف مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همه عرصههای سیاسی مطلوب و مورد قبول است، اما این مانور هنرمندانه نباید به معنای عبور از خطوط قرمز و یا برگشتن از راهبردهای اساسی، یا عدم توجه به آرمانها باشد.»(14/06/1392) مقام معظم رهبری با انتقاد از عدهای که نرمش قهرمانانه را عقبنشینی از اصول و راهبرد نظام دانستهاند، فرمودند: «ما تعبیر نرمش قهرمانانه را به کار بردیم، عدهای آن را به معنی دست برداشتن از آرمانها و هدفهای نظام اسلامی معنا کردند، بعضی از دشمنان هم همین را مستمسکی قرار دادند برای اینکه نظام اسلامی را به عقب نشینی از اصول خود متهم کنند، اینها خلاف بود، اینها بدفهمی است. نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای رسیدن به مقصود است. به معنای این است که سالک راه خدا در هر سلوکی به سمت آرمانهای گوناگون و متنوع اسلامی که حرکت میکند، به هر شکلی و به هر نحوی، باید از شیوههای متنوع استفاده کند.»(29/08/1392) از بیان رهبری به خوبی استنباط میشود که کارگزار جمهوری اسلامی میتواند با مانور هنرمندانه خود در روشهای متنوع دیپلماسی نرمش و انعطاف داشته باشد، اما باید در راهبرد نظام (آرمانها) ایستادگی و مقاومت نشان دهد.
دوم) درسواره کلید واژگان اقتصادی انقلاب اسلامی
یکی از حوزههایی که دشمنان ملت ایران برای مقابله با انقلاب اسلامی بر آن متمرکز است، حوزه اقتصاد است و با حربه حصر، تحریم و جنگ اقتصادی سعی در فلج کردن جریان اداره حکومت، مأیوس و دلسرد کردن مردم و نهایتاً تسلیم در مقابل منویات استکباری، دارند.
رهبران انقلاب اسلامی با درک این مهم، تلاش کردند با درایت خود، جامعه را در این جبهه مهم راهبری نموده و کید دشمن را به فضل خدا، خنثی کنند. از این جهت، با استخدام مفاهیم گفتمانی، رویکردهای اقتصادی انقلاب و جمهوری اسلامی را تبیین نمودهاند. برخی از این کلید واژگان اقتصادی عبارت است از:
(23) خودکفایی
از شعارهای بنیادین انقلاب «استقلال» است. استقلال در همه جوانب و ابعاد: استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی و استقلال اقتصادی. استقلال سیاسی عمدتاً در مفاهیم عدم سلطهگری و عدم سلطهپذیری خودش را نشان داد. اما حوزه استقلال اقتصادی که امام از آن تعبیر به «خودکفایی» نیز داشتند، از مفاهیم مورد تاکید در دورههای مختلف حیات انقلاب است. علاوه بر اینکه "قاعده نفیسبیل" در اندیشه فقهی رهبران انقلاب، ایشان را به قطع کامل وابستگی اقتصادی سوق میداد، از آن جهت که وقتی یکی از راههای جنگ با انقلاب اسلامی، تحریم و حصر اقتصادی است، استقلال اقتصادی(خودکفایی) ضرورتی مضاعف مییابد. به فرمایش امام خامنهای: «در اقتصاد، اصول امام، تکیه به اقتصادی ملی است؛ تکیه به خودکفایی است... استقلال در اقتصاد ملی.» «تا یک کشور، اقتصاد خود را قوی نکند، پایدار نکند، متکی به خود نکند، مستقل نکند، از لحاظ سیاسی و فرهنگی و غیره نمیتواند تأثیر گذار باشد.» «استقلال اقتصادی – بهطور خلاصه – هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جهانی است...». رویکرد استقلال اقتصادی، در عرصه علمی و صنعتی، با کلید واژه «ما میتوانیم» نیز در جامعه، گفتمانی شد.
(24) عدالت اجتماعی
«عدالت در صدر هدفهای اوّلیّهی همهی بعثتهای الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است»(بیانیه گام دوم) چرا که «در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بیشتری برسند و کمال انسانی خود را به دست آورند. قسط و عدل یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است... هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارها است. ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم.»(25/04/1396)
امام خامنهای ضمن رد رویکردهای لیبرالی در حوزه عدالت: «بعضی این تصور را میکنند که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطه مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر، اسلامی نیست.»(08/06/1374) تأکید دارند: «در نظام اسلامی، عدالت مبنای همهی تصمیمگیریهای اجرایی است و همهی مسئولان نظام، از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی تا مسئولان بخشهای مختلف اجرایی، بهخصوص ردههای سیاستگذاری و کارشناسی و تا قضّات و اجزای دستگاه قضایی، باید به جدّ و جهد و با همهی اخلاص، در صدد اجرای عدالت در جامعه باشند. امروز در جامعهی ما، برترین گام در راه استقرار عدل، رفع محرومیت از طبقات محروم و تهیدست و کم درآمد است.»(13/03/1370)
همچنین ایشان در تبیین این گفتمان مهم انقلاب میفرمایند: «در برنامهریزیها مسألهی برطرف کردن فقر و محرومیت از کشور را در درجه اوّل قرار دهید که یکی از ارکان عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست که ما فقر و محرومیت را برطرف کنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است»(08/06/1374)؛ «به نظر ما عدالت، کاهش فاصلههای طبقاتی است، کاهش فاصلههای جغرافیایی است. اینجور نباشد که اگر منطقهای در نقطهی جغرافیایی دور از مرکز کشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد امّا آنجایی که نزدیک است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصلههای طبقاتی باید برداشته شود، فاصلههای جغرافیایی باید برداشته شود و هم برابری در استفادهی از امکانات و فرصتها باید به وجود آید.»(01/01/1388)
در اندیشه رهبر انقلاب اسلامی تحقق عدالت نیازمند دو الزام «ایمان و معنویت» و «عقلانیت» در سطح جامعه است: «در عدالت، هم عقلانیت باید مورد توجه باشد، هم معنویت. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی، خیلیها حرف عدالت را میزنند امّا چون معنویت، بیشتر جنبهی سیاسی و شکلی پیدا میکند. دوّم عقلانیت، اگر عقلانیت در عدالت نباشد گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود ... در عدالت، عقلانیّت شرط اوّل است.»(08/06/1388)
(25) مبارزه با فساد
از دیگر واژگان کلیدی انقلاب اسلامی در حوزه اقتصادی، مبارزه با فساد و مفسدین است. «عدالت و مبارزه با فساد لازم و ملزوم یکدیگرند.»(بیانیه گام دوم) این کلید واژه در 20 سال گذشته و با نفوذ اندیشههای لیبرال اقتصادی از طرفی، وجود حفرههای بزرگ در نظام بانکی کشور از طرف دیگر، و البته تغییر ارزشهای اجتماعی در اقشاری از جامعه، با شدت و حدّت در رویکرد و بیان امام نظام اسلامی دیده شده است. فرمان هشتمادهای مقابله با فساد در اردیبهشت 81، یکی از نقاطعطف تکیه و تأکید بر این مبنا بوده است که آنچنان که باید قدر دانسته نشد.
(26) کوخنشینی و کاخنشینی
یکی از محوریترین رویکردهای اقتصادی انقلاب، نگاه به محرومین و مستضعفین و طبقه پایین جامعه بود که بیشترین نقش و فداکاری برای پیروزی و حفظ انقلاب اسلامی داشته و دارند. از همین جهت امام راحل(ره)، واژه «کوخنشینان» را درمقابل واژه «کاخنشینان» قرار داد و با صراحت اعلام کردند: «انقلاب اسلام، این انقلاب مهم اسلامی، رهین کوششهای این طبقه محروم و طبقه گود نشین است، طبقهای که این نهضت را ثمر رساند و توقعی هم نداشت. من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم، اگر آنها لایق باشند که با شما مقایسه بشوند.» یا در جای دیگر: «یک موی شما کوخنشینان بر همه کاخنشینان ترجیح دارد...»
(27) نفی اشرافیتگرایی
دوری از اشرافیتگرایی، رفاهزدگی و تجملگرایی مسئولین و کارگزاران ازجمله گزارههایی است که امامان انقلاب بر آن اصرار دارند. «سرچشمه همه مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان باشد...»(نک: صحیفه امام/ج16/ص443)؛ «مسئولان اسلامی نباید در رفتار و عمل خودشان مسرفانه و متجملانه زندگی کنند. بالاتر از آن، نباید طوری زندگی گنند که روش اسرافآمیز و تجملآمیز به یک فرهنگ تبدیل شود...»، «ما مسئولان باید روح اسلامی را در خود زنده نگه داریم. روح اشرافیگری را دور بیندازیم و رشته سودجویی و ثروتطلبی و دنبال منافع شخصی دویدن و تجملپرستی و امثال اینها را از دستوپای خود بازکنیم.»
(28) اقتصاد مقاومتی
افزایش فشارهای اقتصادی دشمن، رهبری حکیم را بر آن داشت که در هر سخن و بیانی، اهمیت اقتصاد درون زا و ساخت درونی قدرت اقتصادی را به گوش مسئولین و آحاد ملت برسانند، تا جایی که چندین سال را مستقیماً با عناوین اقتصادی نامگذاری کردند و نهایتاً نظریه «اقتصاد مقاومتی» را اولین بار در سال 1389 مطرح کردند و در سالهای بعد به تبیین ابعاد و مختصاتش پرداختند و سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را ابلاغ نمودند و گفتند: «اقتصاد مقاومتی، یعنی اقتصادی که از درون میجوشد و احتیاج ما را به دیگران کم میکند و استحکام کشور را در مقابل تکانههای خارجی افزایش میدهد.»
(29) نفی اقتصاد نفتی
از مهمترین زیرساختهای اقتصاد سالم و در شأن انقلاب و نظام اسلامی، عدم وابستگی درآمد کشور به فروش نفت خام است که رهبر معظم انقلاب از همان اوائل دهه هفتاد شمسی، بر آن تأکید داشتند و فرمودند: «آرزوی واقعی من این است که ما درِ چاههای نفت را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیر نفتی بنیاد نهیم»(13/02/1373). در طول این سالهای معظمله به قدری بر راهکار «تبدیل اقتصاد نفتی به اقتصاد مستقل، اقتصاد دانشپایه، اقتصاد مقاومتی»(25/07/1397) و «نهضت کاهش خامفروشی»(01/01/1394) اصرار و پافشاری نمودند که میتوان گفت یکی از کلید واژههای اقتصادی گفتمان انقلاب، اصطلاح «اقتصاد بدون نفت» است، هرچند که مسئولان و مدیران وقت این مطالبه امام خامنهای اخذ به قوت نکردند و تیشان چندین بار از این عدم اهتمام گلهمندی خود را ابراز داشتند.
«اقتصاد نفتی -یعنی تکیهی اصلی به فروش نفت خام- یکی از عیوب اساسی اقتصاد ما است؛ آن حرفی را که بنده بیست سال قبل گفتم و بعضی از مسئولینِ دولتهای آن روز با نگه کردنِ چهجوری! یک لبخندی زدند و از آن عبور کردند؛ گفتم ما بایستی به جایی برسیم که هروقت اراده کردیم بتوانیم درِ چاههای نفتمان را ببندیم، بگوییم آقا، ما میخواهیم سه ماه نفت صادر نکنیم و این در اختیار ما باشد؛ ای کاش میتوانستیم؛ و این ممکن است، این را بعید نباید دانست؛ این چیزی است ممکن... امروز ما اسیرِ نفتیم، ما توی مشت نفتیم؛ نفت هم دست ما نیست. تولیدش دست ما است، امّا قیمتگذاریاش دست دیگران است، امکان فروشش دست دیگران است، تحریمش به دست دیگران است؛ ما در واقع اسیر نفتیم، نفت باید اسیر ما باشد، نفت باید در اختیار ما باشد؛ این یک سیاست قطعی است. نفت یک سرمایهی ملّی است.»(02/03/1397)
ایشان در تبیین ضرورت «اقتصاد بدون نفت» به چندین نکته مهم اشاره کردند که رخی از آن نکات عبارت است از:
اقتصاد بدون نفت؛ راهکار رهایی از تحریمهای ظالمانه
«تحریم -که عمدتاً تحریم فروش نفت است و این فشار حدّاکثری هم بیشتر معطوف به مسئلهی نفت است- بلاشک یک مشکلی است برای کشور، منتها مشکل کوتاهمدّت است؛ از این مشکل کوتاهمدّت یک سود بلندمدّت به دست میآید و آن، انقطاع از نفت است(10/07/1398)، تحریم میتواند فرصت باشد؛ زیرا تجربه نشان داده است کشورهایی که از منابع طبیعی -مثل نفت- برخوردار هستند، هر وقت درآمدهایشان از ناحیهی این منابع کاهش پیدا میکند، اینها به فکر اجرای اصلاحات اقتصادی میافتند، انگیزه پیدا میکنند، انگیزهی اصلاحات پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند که خودشان را از وابستگی نجات بدهند و اقدامات مناسبی را انجام میدهند.»(01/01/1398)
اقتصاد نفتی، عامل ناامنی اقتصاد کشور
«در زمینههای مختلف، امنیّت مهم است... اقتصاد هم نیازمند امنیّت است؛ بنای اقتصادی کشور هم بایستی بر یک بنیاد امنی نهاده بشود. مشکل ما، مشکل تاریخی ما، مشکل بازماندهی ما از دورانهای طاغوتی، وابستگی اقتصاد ما به نفت است؛ این موجب شده است که ما در زمینهی مسائل اقتصادی، دغدغهی امنیّت را در همهی دورانها، زیاد داشته باشیم؛ قیمت نفت کم شد، زیاد شد، فروش نفت ممنوع شد، رفتوآمد نفت مشکل شد، فلان مشتری نفت پول ما را نداد. وقتی همه چیز بر محور نفت در اقتصاد میچرخد، اقتصاد ناامن است.»(03/08/1396)
وابستگی به نفت، مانع اقدام اساسی برای اقتصاد
«بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببُریم(14/03/1398)، اینکه ما این مایع را از زیرِ زمین درآوردهایم، بدون هیچگونه ارزش افزودهای این پول نقد را -مثل پول نقد است- دادهایم دلار گرفتهایم، خرج امور جاری و امور زندگی کردهایم؛ غلط است.(24/02/1398)، ما اگر نفتمان را همین طور مدام بفروشیم و در مقابلش دلار بگیریم و بیاوریم، هیچ وقت به فکر نمیافتیم که بودجهی کشور را، مخارج کشور را، هزینههای جاری کشور را از نفت جدا کنیم؛ هیچ وقت به فکر این نمیافتیم. وقتی جلوی فروش نفت گرفته میشود، وقتی این درآمد مفت از دولت گرفته میشود، آن وقت به فکر میافتیم که یک کار اساسی بکنیم.»(10/07/1398)
اقتصاد نفتی؛ مانع رشد واقعی کشور
«در کشورى و اقتصادى که متّکى به منابع زیرزمینى است و ثروت باد آورده در آن کشور حاکم است، نُخبه، نه شناسایى میشود، نه جذب میشود، نه اصلاً احتیاج به نخبه احساس میشود... نتیجه هم همین میشود که سرنوشت کشور مىافتد دست آن کسانى که سیاستگذاران کلانِ دنیاى نفت و منابع زیرزمینىاند. امروز اینجور است... کشور باید با نیروى درونى اداره بشود؛ با ذخایر روى زمین یعنى استعدادهاى درونى ما، نیروى انسانى ما، هوش جوانان ما، با اینها باید اداره بشود؛ اگر این شد، هیچ قدرتى در دنیا قادر نخواهد بود که سرنوشت اقتصادى کشور را یا هر آنچه به اقتصاد کشور ارتباط پیدا میکند، در دست بگیرد و ملعبهى خودش قرار بدهد.»(30/07/1393)
سوم) درسواره کلید واژگان فرهنگی- اجتماعی انقلاب اسلامی
(30 و 31) بسیج مستضعفین و تشکیل ارتش 20 میلیونی
کلید واژه بسیج مستضعفین و تشکیل ارتش 20میلیونی (از جمعیت 36میلیونی آن زمان) که کل جوانان را شامل میشد، ایده نابی که در ابتدای امر، هشت روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، طرح شد و عمدتاً نگاهی به مقابله با استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا داشت و بیشتر از جنس تجهیز آمادگی دفاعی و نظامی بود(نک: صحیفه امام/ج11/ص122) ولی در سال 1367 و در آخرین سالروز فرمان تشکیل بسیج در حیات مبارک حضرت امام(ره) کاملاً بیانی فرهنگی و اندیشهای گرفت. درحقیقت برجستگی تفکر و فرهنگ بسیجی بیشتر مورد تأکید و تائید قرار گرفت: «... حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چهکسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود، بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیتیافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بینشانی گرفتهاند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نمودهاند. من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه میخورم و از خدا میخواهم تا مرا با بسیجیانم محشور بگرداند... خلاصه کلام، اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند...»
(32) انقلاب فرهنگی
امامان انقلاب یک دغدغه مهم فرهنگی داشته و دارند و آن این است که: «ضربههاى مهلکى که بر کشور مظلوم ما در این پنجاه سال اخیر از دانشگاهها و اساتید منحرفى که با تربیت غربى بر مراکز علم و تربیت حکمفرما بودند وارد آمد از سر نیزه رضا خان و پسرش وارد نشد... ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند... . ملت عزیز ایران و سایر کشورهاى مستضعف جهان اگر بخواهند از دامهاى شیطنتآمیز قدرتهاى بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند چارهاى جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند؛ و این میسر نیست جز با دست اساتید و معلمان متعهدى که در دبستانها تا دانشگاهها راه یافتهاند...»(صحیفه امام/ج15/ص446- 447).
به همین جهت در امام راحل در پیام نوروزی سال 1359، بر ضرورت ایجاد انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر کشور تأکید و در خرداد همان سال فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی و بعدها شورای عالی آن را صادر نمودند. به تعبیر امام خامنهای: «فلسفه وجودی شورای عالی انقلاب فرهنگی، فهم و تبیین و تثبیت و انفاذ ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی و بازآرایی مداوم جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و پایش پیشرفتهای فرهنگی کشور متناسب با ظرفیتها و شایستگیهای عظیم ایران اسلامی و انقلابی است».
(33، 34 و 35) تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی
با پایان یافتن جنگ تحمیلی، و تمرکز بیشتر دشمن بر جبهه فرهنگیِ به مراتب گستردهتر و پیچیدهتر از جنگ نظامی، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در همان آغازین ماههای دوره رهبری در آذرماه 68 «تهاجم فرهنگی» دشمن را هشدار دادند: «یک جبههبندی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و با انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل یک سیلی راه افتاده که با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست... و آثارش هم طوری است که ما تا به خود بیاییم، گرفتارشدهایم... فرض کنیم در یک محوطه یک بمب شیمیایی منفجر شود یا بیفتد که احدی نفهمد. پس از هفت، هشت ساعت میبینید صورتها و دستهای همه تاول زده است. تهاجم فرهنگی دشمن بهصورتی است که شما ناگهان از مدرسههای ما، ناگهان در خیابانهای ما، در جبهههای ما، در حوزه علمیه ما، در مدارس و دانشگاههای ما نشانههای آن را خواهید دید...»
با اینکه این هشدار به صورت مستمر در مناسبتهای مختلف، فریاد زده میشد، متأسفانه آنچنانکه باید و شاید اعتنا نشد تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی، ابتدا در سال 71، عبارت «شبیخون فرهنگی»، «غارت فرهنگی» و «قتلعام فرهنگی» و سپس در سال 85، عبارت «ناتوی فرهنگی» را به کاربردند. ده سال بعد هم گلهمندانه فرمودند: «در مسئلهی فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری میکنم؛ در دستگاههای فرهنگی -اعم از دستگاههای دولتی و غیر دولتی- یک نوع ولنگاری و بیاهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد»(16/03/1395؛ بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی).
(36) مهندسی فرهنگی
هشدارهای فرهنگی امام خامنهای، جنبه ایجابی نیز داشت که، مأموریت طراحی سند مهندسی فرهنگی کشور به عنوان یکی از وظایف محوری شورای عالی انقلاب فرهنگی از کلید واژگان گفتمانی انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگی است: «شورای عالی انقلاب فرهنگی را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور... و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد... که ابتدا باید نقشه مهندسی فرهنگی کشور را تهیه نماید.»
(37) قرارگاههای فرهنگی
اقدام ایجابی دیگر، گفتمان قرارگاههای فرهنگی بود. «ما در حال یک چنین جهادی هستیم. به ایمان مردم ما حمله میکنند، به بصیرت مردم ما حمله میکنند، به تقوای ما حمله میکنند، به اخلاق ما حمله میکنند، ویروسهای گوناگونِ خطرناکِ معنوی را در میان ما پراکنده میکنند؛ خب، ما چه کار کنیم؟ باید دفاع کنیم. این، قرارگاه لازم دارد، مثل قرارگاههای میدان جنگ؛ نماز جمعه یکی از مهمترینِ این قرارگاهها است؛ قرارگاه ایمان است، قرارگاه تقوا است. با این چشم به نماز جمعه نگاه کنیم. شما هم فرمانده قرارگاهید؛ قرارگاههای میدان جنگ هرکدام فرماندهی دارند؛ فرمانده قرارگاه امامت جمعه، شخص امام جمعه است.»(14/10/1394؛ بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور)
(38) آتش به اختیار
در امتداد قرارگاههای فرهنگی، کلید واژه آتش به اختیار در قاموس فرهنگی انقلاب قرار گرفت: «من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگر چنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»(17/03/1396؛ بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان).
(39) عزت ملی
از کلید واژههای فرهنگی انقلاب که رهبر حکیم انقلاب اسلامی بارها و بارها از آن سخن راندهاند و آن را موجب هویتبخشی ملی میداند، عزت ملی است: «عزت ملی چیست؟ عزت ملی عبارت است از اینکه یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکنند، نقطه مقابل احساس عزت، احساس حقارت است، یک ملت وقتی به درون خود -به سرمایههای خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخی خود، به موجودی انسانی و فکری خود- نگاه میکند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند، این یکی از چیزهایی است که برای یک ملت لازم است... اگر یک ملتی احساس عزت نکند، یعنی به داشتههای خود، به آداب خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود، به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت بهراحتی در چنبره سلطه بیگانگان قرار میگیرد».(22/02/1388)
(40) قدرت و اقتدار ملی
«باید ملّت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملّت باشد، با اتّحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی؛ این اگر [محقّق] شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملّت ایران در آیندهی نه چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتّی جرأت تهدید هم پیدا نکنند.»(27/10/1398)
اهمیت و ضرورت قدرت و اقتدار ملی
«اساساً حیات یک ملّت و بالندگی یک ملّت، وابسته به این است که مؤلّفههای قدرت و عناصر قدرت را در خود تقویت کند و آنها را در جای لازم و بهنگام، مورد بهرهبرداری و استفاده قرار بدهد.(09/04/1397) در پیشرفت به سمت هدفهای آرمانی، باید ساخت درونی قدرت را استحکام بخشید؛ اساس کار این است.(30/04/1392)، قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این از خطوطِ اصلیِ نسخهی بعثت است و از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛ هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید.(03/01/1399)، اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور میگویند.(01/01/1393)، راه مقابلهی با دشمن این است که روی عناصر اقتدار خودمان تکیه کنیم.»(03/08/1396)
معنای صحیح قدرت و اقتدار ملی
«معنای اقتدار ملّی این نیست که انسان پولهای کشور را به یک کشور بیگانه بدهد و سلاحهای مدرن او را بخرد و در انبار ذخیره کند که خودش حتّی قادر نباشد بدرستی از آنها استفاده بکند؛ این حماقت است، این اقتدار نیست. اقتدار ملّی این نیست که یک کشوری از آن طرف دنیا بیاید برای حمایت از یک حکومتی و یک دولتی، در آنجا پایگاه بزند و حضور پیدا کند و خون ملّت را بمکد و هر غلطی میخواهد در آن کشور بکند برای اینکه این خاندان منحوس را مثلاً در کشور حفظ کند؛ اینها اقتدار نیست، اینها ذلّت است. اقتدار این است که یک ملّتی از درون بجوشد؛ هم علم را، هم نظامیگری را، هم سازندگی را، هم پیشرفت را، هم عزّت بینالمللی را برای خود کسب کند. اینها مؤلّفههای اقتدار ملّت ایران است(09/04/1397)، مراد من از قویتر شدن، فقط در زمینهی نظامی و امنیّتی نیست، البتّه در آنجاها باید قوی شد، امّا در زمینهی اقتصادی باید قوی بشوید، در زمینهی فرهنگی باید قوی بشوید، در زمینهی حفظ هویّت اسلامی و انقلابی باید روزبهروز قویتر و عمیقتر بشوید؛ این پاسخِ دشمنیهای دشمن است.(12/05/1396)، فرض کنید امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است... یا امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است... یا مثلاً قوّت در زمینهی بهداشت و درمان حیاتی است... جهش تولید هم در واقع از ابزارهای قدرت است.»(03/01/1399)
عناصر، مولفهها و الزامات قدرت و اقتدار ملی
«دو چیزِ به هم پیوسته وجود دارد که اینها زنجیرههای اقتدار ملت را تشکیل میدهد: یکی تصمیم قاطع نظام مقدس جمهوری اسلامی است بر عدم انحراف، عدم تسلیم، ایستادگی کردن در مقابل زیادهخواهی و زورگوئی از سوی ابرقدرتها و از سوی استکبار.... عامل دوم، حضور هوشمندانه و مصممانهی مردم وفادار. اگر این دو از هم جدا میشدند، اگر مسئولان نظام و مدیران کشور بودند، اما مردم در صحنه نبودند، یقیناً کار پیش نمیرفت. اگر مدیران نظام دچار اختلال میشدند در نیت خود، در تشخیص خود، در فهم خود، در تصمیمگیری خود در مقابل لشکر متراکم کفر و ضلالت که در مقابلشان صف کشیدهاند، یقیناً این در اختلال نظام تأثیر میگذاشت؛ مردم را هم از صحنه خارج میکرد... با وجود این دو عامل، هیچکدام از ضربهها و ترفندها و کیدها و توطئههای دشمن در این ملت اثری نخواهد گذاشت.»(19/10/1390)
«عناصر این استحکام [ساخت قدرت ملی] برخی عناصر همیشگی است، برخی هم عناصر فصلی است. آنچه که جزو عناصر همیشگی است، عزم راسخ است؛ مسئولان کشور باید تصمیمشان را در مواجههی با مشکلات حفظ کنند، عزم راسخ خودشان را محفوظ بدارند، دچار تزلزل نشوند. به سمت آرمانها حرکت کردن، این عزم راسخ را نیاز دارد. اینجور نباشد که با مشاهدهی اخم دشمن، ترشروئی دشمن، حرکت معارضهی دشمن با شکلهای مختلفش - تبلیغاتیاش، سیاسیاش، اقتصادیاش و امثال اینها - متزلزل شوند. هم عزم راسخ مسئولین لازم است، هم عزم راسخ مردم لازم است.... اما آنچه که فصلی است - آنچه که در حال حاضر برای کشور اولویت دارد - به نظر من مسئلهی اقتصاد و مسئلهی علم است.(30/04/1392)، دستیابی به اقتصاد قوی با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و پیشروی در علم، راه تقویت کشور است.»(نک: 18/06/1394)
«یکی از مهمترین راههای تقویت درونی، حفظ روحیّهی انقلابیگری است در مردم؛ بخصوص در جوانها.»(18/06/1394)
ایمان، معرفت دینی، پیشرفت اقتصادی، حفظ عزّت ملّی(نک: 19/10/1395) ثبات سیاسی، وحدت ملّی و پایبندی به اصولِ انقلاب، عناصر قدرت هستند(نک: 12/07/1397)
علم، شخصیّت ملّی و هویّت انقلابی، قدرتساز هستند.(نک: 13/02/1395)
با فعالسازی همه ظرفیتهای داخلی و خارجی کشور و استفاده از عمق راهبردی میتوان قوی شد.(نک: 13/06/1393)
«عناصر قوّت چیست؟ چگونه میشود فهمید و قبول کرد که ما قوی هستیم؟ روحیّه، امید، کار و تلاش، شناخت رخنههای اقتصادی، رخنههای فرهنگی، رخنههای امنیّتی - اینها را بشناسید و این رخنهها را ببندید - همافزایی دستگاههای مسئول - به هم کمک کنند دستگاهها - همافزایی دستگاههای مسئول با مردم؛ اینها عناصر قوّت است.»(16. 04/1393)
پیشرفت و اقتدار ملی و رفاه عمومی بدون اتّحاد ملّی، بدون پیوند عمومی ملّت با نظام، بدون فرهنگ انقلابی، بدون مسئولان شجاع و فعّال و پُرکار تأمین نخواهد شد. همهی اینها را لازم داریم و باید تأمین کنیم و میتوانیم تأمین کنیم.(نک:01/01/1396)
با کار فرهنگی و تولید فرهنگی، میتوان انسانها را تقویت کرد.(نک: 16/12/1395)
(41) ریزشها و رویشها
«همهی انقلابها ریزش دارند»(19/10/1394)، «بعضی از عناصر انقلابی از راه برگشتند؛ انقلاب ریزش داشته است، دلِ کسانی بستهی به دنیا شد. صدر اسلام هم همینجور بود؛ در صدر اسلام هم یک عدّه انقلابیّونِ اوّلِ کار، بعد شدند دنیادارانِ اواسط و اواخر عمر. امّا در کنار این ریزش، چند برابر، ما رویش داریم؛ رویش انقلاب؛ معجزهی انقلاب این است. بعد از چهل سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، نه آن حماسهها را از نزدیک دیده، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب -مثل همّت و خرّازی و بزرگانی از این قبیل- میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن میایستد. اینکه من میگویم جوانهای مؤمنِ امروز، از لحاظ انگیزه از جوان اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند عقبتر نیستند، یعنی این. اینها رویشهای انقلابند. این معجزهی انقلاب است، این معجزهی نظام جمهوری اسلامی است که میتواند همان روحیههای پُرتلاش و قوی و فولادین را بازآفرینی کند»(21/09/1397)؛ «مسئلهى رویشهاى نوبهنو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل است. اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویشهاى نوین و پىدرپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است.»(31/02/1393)
(42) عبرتهای عاشورا
یکی از معارف بلند انقلاب، مبحث «عبرتهای عاشورا» است که رهبر معظم انقلاب در دهه هفتاد مطرح کردند و در دو سخنرانی مشهور خود (05/10/1374 در جمع پاسداران لشگر 27؛ 18/02/1377 در خطبههای نماز جمعه) به طور تفصیل در این خصوص بحث نمودند. ایشان تصریح داشتند: «در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحثِ عمده وجود دارد: یکی بحث علل و انگیزههای قیام امام حسین علیهالسّلام است، که چرا امام حسین قیام کرد؛ یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام... بحث دوم، بحث درسهای عاشورا است... درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است... بحث سوم، دربارهی عبرتهای عاشوراست که چند سال قبل از این، ما این مسأله را مطرح کردیم که عاشورا غیر از درسها، عبرتهایی هم دارد... ما قضیه را اینگونه طرح کردیم که چطور شد جامعهی اسلامی به محوریّت پیامبر عظیمالشّأن... بعد از پنجاه سال کارشان به آنجا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعی کشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه میشود؟!(18/02/1377) مفهوم «عبرتهای عاشورا» از کلید واژههای گفتمانی فوقالعاده مهم و نامیرا برای فهم جامع معارف انقلاب است.
(43) خواص و عوام
از دیگر کلید واژگان گفتمانی، که اتفاقا امام خامنهای، مثل کلید واژه عبرتهای عاشورا، آن را هم در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله صلی الله علیه و آله بیان فرمودند، مفهوم خواص و عوام است. ایشان در این رابطه میفرمایند: «جامعه را میشود به خواص و عوام تقسیم کرد. یک قسمْ کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیمگیری کار میکنند. وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیریای میکنند و راهی انتخاب میکنند، از روی فکر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. اینها خواصند. نقطهی مقابلش هم عوام است. عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحلیلی ندارند. خواصِ جامعه هم، به دو گروهِ خواصِ طرفدار حق و خواصِ طرفدار باطل تقسیم میشوند. خواصِ جبههی حق هم، دو نوعند. یک نوع، کسانی که میتوانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند؛ و نوع دیگر، خواصِ طرفدارِ حقِ دلْسپردگانِ به متاع دنیا. اگر در جامعهای، خواصِ طرفدارِ حقی که میتوانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعهی اسلامی به سرنوشت جامعهی دوران امام حسین علیهالسّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق، آنان که حق شناسند، ولی درعینحال مقابل متاع دنیا، پایشان میلرزد - در اکثریت بودند، وامصیبتاست! ببینید شما جزو کدام دستهاید؟»(نک: 20/03/1375)
(44) بصیرت
کلید واژه گفتمانی بصیرت و قدرت تحلیل، از تأکیدات پُربسامد رهبر معظم انقلاب بخصوص بعد از فتنه 88 است. معظمله تصریح دارند: «در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمىشود حرکت کرد(15/07/1388)، بلاهائى که بر ملت ها وارد مىشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است»(18/05/1388)؛ بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مکرراً گفتهام که، چیزی که امام حسن مجتبی(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمومنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و الا همه مردم که بیدین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند.»
ایشان در تبیین سطوح بصیرت می فرمایند: «بصیرت را در دو سطح می توانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولی و لایه زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهانبینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی، با نگاه توحیدی به جهان طبیعت، یک بصیرتی پیدا می کند... این، اساسیترین پایههای بصیرت است... به جز این سطحِ وسیعِ بصیرت و لایه عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بی بصیرتی عارض انسان شود... این بصیرتی که در حوادث لازم است... به معنای این است که انسان در حوادثی که پیرامون او می گذرد و در حوادثی که پیش روی اوست و به او ارتباط پیدا می کند، تدبر کند؛ سعی کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحی عبور نکند... حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد می کند.(04/08/1389)؛ بصیرت سیاسی یعنی بفهمیم که چه کسی دارد ما را به کجا میبرد. آیا به سمت اهداف اسلامی داریم حرکت میکنیم؟ یا آنچنانکه دشمن مایل است، به سمت بیمبالاتی بیشتر حرکت میکنیم؟»(31/05/1395)
(45) نفاق جدید
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی دو جریان انقلاب و ضدانقلاب به طور متمایز در تقابل یکدیگر قرار گرفتند که با گذشت زمان و با تبیین معارف انقلاب و همچنین افشا شدن چهره حقیقی ضدّ انقلاب برای مردم، این جریان از صحنهی حضور و مواجههی علنی در داخل کشور به کناری رفت و یا به خارج از کشور گریخت یا در پوشش نفاق، پنهان شد. جریانی که امام راحل درباره آنها «منافقها هستند که بدتر از کفارند»(صحیفه امام/ج12/ص471).
هرچند امام خامنهای در یک قاعده کلی و کاربردی میفرمایند: «منافق را میشود از همراهی با دشمن شناخت»(26/07/1377) ولی به دلیل پیچیدگی این جریان، در سخنرانی تاریخی خود در جمع پاسداران لشگر 10 سیدالشهداء علیه السلام تصریح کردند: «من اصرار دارم که روی مسئله منافقین در قرآن-آیات مربوط به منافقین- مطالعات خوبی انجام بگیرد و کارهای اساسی بشود.»(25/07/1377) از مهمترین نکاتی که در تبیین جریان نفاق مطرح میفرمایند، تقسیم بندی منافقین به دو گروه «منافقین قدیم» و «منافقین جدید» است. منافقین قدیم، نفاق مسبوق به کفر دارند یعنی از ابتدا نفاق آنها محرز و شناخته شده بود، ولی منافقین جدید، نفاق مسبوق به ایمان دارند، یعنی ابتدا یا ایمان داشتند و یا طوری وانمود کردهاند که وجاهت مؤمنین را در جامعه کسب کردهاند و بعداً با دشمن همراهی نمودند. خطر منافقین جدید، برای اسلام و جامعه اسلامی به مراتب بیشتر است.
(46) دوگانه انقلابی و غیر انقلابی
نسل اوّلیها و نسل دومیها با این تعابیر آشنایند: «تعهد و تخصص»، «مکتبی و متخصص»، «تکلیفگرایی و نتیجهگرایی»، «چپ و راست» و... . این دوقطبیسازیهای کاذب تا بدانجا پیش رفت که عدهای به ابداع دوقطبیهای عجیب و غریب دست زدند؛ «چپ سنتی، راست سنتی»، «چپ مدرن و نیمه مدرن»، «راست مدرن و نیمه مدرن»!
بعدها دوقطبیهای ساختگی دیگری به میدان آمد که نسل سوم و چهارم هم کموبیش با آن آشنایی دارند: «مدیریت فقهی و مدیریت علمی»، «دومخردادی و غیردومخردادی»، «اصلاحطلب و اصولگرا»، «آرمانگرایان و واقعگرایان»، «تکلیفگرایی و نتیجهگرایی» «توسعهی ملی و استقلالطلبی»، «اسلام رحمانی و اسلام خشونت»، «اعتدالیون و افراطیون»، «طرفداران برجام و مخالفان برجام»،«تنشزایی و تنشزُدایی»، «تعامل با جهان و تقابل با جهان»، «حامیان فیلترینگ و مخالفان آن»، «حامیان برگزاری کنسرت و مخالفان آن»، «طرفداران حضور بانوان در استادیومهای ورزشی و مخالفان آن» و... .
دوقطبیسازی کاذب نوعی عملیات روانی به منظور جابجایی مسائل اصلی و فرعی جامعه در اذهان عمومی و ایجاد یا دامن زدن به اختلافات در ادامه همان سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" است لذا رهبر معظم انقلاب، بارها و بارها، مسئولان، نخبگان و مردم را از افتادن به ورطهی «دوقطبیهای کاذب» پرهیز دادهاند.
در مقابل دوقطبیهای دروغین، دوقطبیهای حقیقی و راستینی، نیز وجود دارد که باید کشف و به درستی و بههنگام برای بصیرتافزایی همگان تبیین نمود، دوگانههایی که در فرهنگ قرآن به زیبایی و روشنی از آن یاد شده است، مثل: «نور و ظلمت»، «هدایت و ضلالت»، «صدق و کذب»، «عدل و ظلم»، «عزت و ذلت»، «صلاح و فساد»، «اسلام و کفر»، «ایمان و نفاق»، «تقوا و فجور»، «رشد و غَیّ»، «معروف و منکر»، «بهشت و دوزخ» و... که همه این دوگانهها، در دوقطبی کلان «حق و باطل» جمع میشوند.
با وقوع انقلاب اسلامی، دو قطبیهای جدیدی که برخاسته از متن اسلام بود، وارد ادبیات سیاسی جهان شد: «مستضعقین و مستکبرین»، «اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی» و «انقلاب اسلامی و استکبارجهانی». «انقلاب ملّت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سهقطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطبهای جدید قدرت، تقابل دوگانهی جدید «اسلام و استکبار» پدیدهی برجستهی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد.»(بیانیه گام دوم)
امّا به تدریج دشمن، با استفاده از نقاط ضعف جبههی انقلاب اسلامی که عموماً از ضعف در نیروسازی، برنامهسازی، گفتمانسازی و جریانسازی نشأت میگرفت، دستبهکار شد و «جنگ نرم» را راهبرد کلان خود قرار داد و «دو قطبی سازی» را به عنوان یکی از روشهای آن، به اقتضاء شرایط و زمان، در دستورکار قرار داده است که طرح هوشمندانهی دوگانهی «جریان انقلابی و غیرانقلابی»- که تجلی عینی و روزآمد دوقطبیهای حقیقی پیشگفته است- توسط رهبر انقلاب، جبههی انقلاب اسلامی و مردم و نخبگان انقلابی را از ورطهی بازیهای کهنه و خستهکنندهی سیاسی، به میدان عمل انقلابی و مدیریت جهادی کشانید.
(47) فتنه 88
در طول سالهای پُر فراز و نشیب انقلاب، دو قطبی حقیقی انقلابی و غیرانقلابی در تقابل همیشگی بوده و هستند و در مواقعی به دلائل متعددی، این تقابل به عرصههای اجتماعی کشیده میشد و تبدیل به «فتنه» میشد که با حماسههایی مثل حماسه 23 تیر 1378 و حماسه 9 دی 1388 دشمنان را ناکام مینمود. اما از میان این فتنهها، «فتنه 88» تبدیل به شاخصی گفتمانی و فتح بابی برای برخی از معارف انقلابی مثل بصیرت، جریانشناسی جبهه انقلاب و جبهه غیر انقلاب و... شد. امام خامنهای در تحلیل فتنه 88 فرمودند: «در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصور میکرد طراحی دهسالهی او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است(27/10/1391)؛ فتنهی ۸۸ تنها آن چیزی نبود که توی خیابان به وسیلهی تعدادی آدم دیده شد؛ این یک چیز ریشهداری بود، یک بیماری عمیقی درست کرده بودند، اهدافی داشتند، زمینهها و مقدمات فراوانی برایش چیده شده بود، کارهای بزرگی شده بود و هدفهای بسیار خطرناکی دنبال این کار بود، که با این برخوردهای گوناگون سیاسی و امنیتی و اینها حل نمیشد؛ یک حرکت عظیم مردمی لازم داشت؛ که این حرکت، حرکت ۹ دی بود؛ آمدند بساط فتنه و فتنهگران را در هم پیچیدند. لذا حادثهی ۹ دی یک حادثهی ماندنی در تاریخ ماست(21/09/1390)، فتنهی سال ۸۸ کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهای سیاسی و اجتماعیای که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.»(27/07/1389)
(48) تمدن نوین اسلامی
مقاممعظمرهبری در مناسبتهای مختلف به تبیین مراحل فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی پرداختهاند. ایشان فرآیند مزبور را در پنج مرحله اساسی مطرح و بیان فرمودند: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و تمدن نوین اسلامی. آینده مطلوبی که معظمله برای انقلاب اسلامی تصویر نمودهاند، ایجاد تمدن نوین اسلامی است.
ایشان دینمداری، امتسازی، تشکیل حکومت، قانونمداری و ایجاد امنیت را مهمترین مؤلفههای تمدن اسلامی دانسته و برای احیای تمدن اسلامی، شرایطی قائل شدهاند که بازگشت حقیقی به قرآن، اقتدا به سیره رسولالله، اهتمام به وحدت و نظام سازی از آن جمله است.
(49) گام دوم انقلاب
چهل سالگی انقلاب کبیر اسلامی، با تدبیر الهی صدور «بیانیهی گام دوم انقلاب»، نقطه عطفی شد برای ادامهی راه روشن «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ». این بیانیه منشوری است که با تبیین «دومین مرحلهی خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی» و رقم زدن «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی»، راه انقلاب اسلامی را تا رسیدن «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) هست» ترسیم نموده است. امام خامنهای در خصوص این بیانیه فرمودهاند: «بیانیهی گام دوم یک ترسیم کلی از گذشته و حال و آیندهی انقلاب بوده... و چهار نقطهی به اصطلاح اصلی در این بیانیه مورد تأکید بوده:
نقطهی اول: عظمت حادثهی انقلاب...
نقطهی دوم: عظمت راه طیشده و کارکرد انقلاب تا امروز...
نقطهی سوم:... عظمت چشماندازی است که باید به آن برسیم...
و نقطهی چهارم: عظمت نقش نیروی جوان متعهد... در رسیدن به آن چشمانداز مورد نظر... .
ما به یک حرکت عمومی به سمت آن چشمانداز نیاز داریم... البتّه این حرکت وجود دارد منتها بایستی انضباط پیدا کند، سرعت پیدا کند و پیشرفتش به سمت آن چشمانداز محسوس باشد... یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط... گاهی حرکتهای عمومی با بَلبشو و غوغاسالاری و مانند اینها همراه است؛ آنها ارزشی ندارد؛ صحیح و منتظم و عقلائی اگر بخواهد انجام بگیرد، به چند چیز نیاز دارد:
اوّلاً نیاز دارد به اینکه از صحنه یک شناختی وجود داشته باشد... باید بدانید جمهوری اسلامی امروز در چه وضعی است، با چه کسی روبهرو است، با چه کسی مواجه است، فرصتهایش کدامها هستند، تهدیدهایش کدامها هستند، دشمنهایش چه کسانی هستند، دوستهایش چه کسانی هستند؛ این باید دانسته بشود و شناخته بشود...
عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهتگیری مشخّصی داشته باشد... [که] این جهتگیری، جهتگیری به سمت جامعهی اسلامی یا تمدّن اسلامی است... عنصر سوّمی که نیاز دارد، این است که یک عامل امیدبخشی باید وجود داشته باشد، یک نقطهی روشنی باید وجود داشته باشد. در هر حرکتی اگر چنانچه این نقطهی روشن، این نقطهی امیدبخش وجود نداشته باشد، حرکت پیش نمیرود... نقطهی روشن عبارت است از ظرفیّتهای ملّیای که ما اینها را شناختهایم... عنصر چهارم [هم] این است که بالاخره در هر برههای راهکارهای عملی لازم است.»(01/03/1398)
(50 و 51) «جوان مؤمن انقلابی» و «دولت جوان حزباللهی»
«یکی از مهمترین ابزارهای اقتدار ملّی، جوان مؤمن ما است(19/10/1396)؛ خیل عظیم جوانان مؤمن، جزو معجزات انقلاب است(31/05/1395)، جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری میزند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت بازمیدارد(12/08/1395)، نیروهای مؤمن، پُرانگیزه و انقلابی، کسانی هستند که در مشکلات، کشور را حفظ میکنند، دفاع میکنند، سینه سپر میکنند؛ قدر اینها را بدانیم(12/05/1396)، این کشور به جوانهای انقلابی و حزباللّهی و مؤمن احتیاج دارد. آن کسانی که در تبلیغاتشان، در حرفهایشان حزباللّهی را میکوبند، بسیجی را میکوبند، جوانهای مؤمن را میکوبند، نمیفهمند چهکار دارند میکنند؛ در واقع دارند به کشور و آیندهی کشور لطمه میزنند(06/01/1396)، سه عامل اساسی اقتدار ملّی اینها است: اقتصاد قوی و مقاوم، علم پیشرفته و روزافزون، و حفظ روحیّهی انقلابیگری در همه بخصوص در جوانها؛ اینها است که میتواند کشور را حفظ کند؛ آنوقت دشمن مأیوس خواهد شد(18/06/1394)، امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزهی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرأت اقدام، اعتمادبهنفس، اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء...، روحیّهی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم...، قاطع بودن در برابر دستاندازی، تجاوز و خدشهدار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یکچنین روحیّههایی نیاز داریم.»(13/04/1394)
رهبر معظم انقلاب در امتداد این کلید واژه، تعبیر «دولت جوان حزباللّهی» را به کار بردهاند و تصریح دارند: «زمینه را برای روی کار آوردن یک دولت جوان و حزباللهی آماده کنید(01/03/1398)، علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزباللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد.»(28/02/1399)
(52) جنگ نرم
«جنگ نرم یک عرصهی بسیار وسیعی است و روزبهروز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گستردهتر میشود و خیلی هم خطرناکتر از جنگ سخت است(03/09/1395)، جنگ نرم همهجانبهی دشمن، امروز قابل انکار نیست. با اینحال، برخی آن را انکار میکنند و این خود نیز بخشی از جنگ نرم است.(25/08/1397)، جنگ نرم، یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم(04/09/1388)، امروز هدف جنگ نرم دشمن و جنگ پنهان دشمن، این است که مردم را از عرصهی جهاد و مقاومت دور کند، مردم را نسبت به آرمانها بیتفاوت کند.(05/07/1395)، در جنگ نرم، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی میآید که آنها را منهدم کند.(02/07/1388)، در جنگ نرم و جنگ روانی هدف دشمن این است که محاسبات طرف مقابل را عوض کند.(16/05/1391)، تلاش در این جنگ نرم، زمینهسازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایهی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.»(06/03/1395)
مقام معظم رهبری در ادامه این کلید واژه و با توجه به اینکه هر میدان جنگی، دارای نیروهای رزمنده متناسب خود است، با استخدام اصطلاح «افسران جنگ نرم» خطاب به جوانان مؤمن انقلابی تأکید کردند: «شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصهی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالکاشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید»(23/11/1392)
(53 و 54) «جنگ احزاب» و شرایط «بدر» و «خیبر»
«در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبههی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابهسازی بکنیم، میشود جنگ احزاب... همهی دنیاپرستان و قدرتطلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در ردههای مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیدهاند و حمله هم کردهاند و دارند از همهی جوانب حمله هم میکنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد.»(12/04/1395)
همچنین حضرت آیت الله خامنهای در تطبیقسازی تاریخی دیگری و در تقابل با اظهار ضعف برخی از مسئولین در خصوص تحریمهای اقتصادی گفتند: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابیطالب و محاصرهی اقتصادی مسلمانها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاههای بدمحاسبهگر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابیطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابیطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطی هستیم که ملت ما نشانههای پیروزی را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیاری از مراحل پیروزی، با سرافرازی دست پیدا کرده است.»(19/10/1390)
(55) مطالبهگری
«آنچه من بر آن تأکید میکنم، این است که ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم. این مطالبهگری خیلی چیز خوبی است. مطالبهگریِ آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی -که متأسّفانه روی فضاهای نخبگانی هم دارند کار میکنند- و فضاهای مدیریّتی؛ که در مواردی هم متأسّفانه بیتأثیر نبوده. اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها که البتّه اینکه حالا چهجوری کمک کنند، جای بحث دارد.»(07/03/1397)
(56) امید به آینده
«نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت... در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است.(بیانیه گام دوم)؛ امید، بزرگترین قوّه محرّکه انسان است.(24/07/1376)؛ برای یک ملّت بدترین حادثه این است که اعتمادبهنفساش را از دست بدهد، امیدش به آینده را از دست بدهد.(06/10/1396)؛ سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.»(بیانیه گام دوم)؛ دشمن به دنبال آن است که: «احساس بُنبست به مردم بدهد.»(15/06/1397) و «ملّت ایران را به این نتیجه برساند که بنبست است، راهحل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا و زانو زدن در مقابل آمریکا و تسلیم شدن در مقابل آمریکا.»(12/07/1397)؛ «دشمن میخواهد یأس ایجاد کند؛ یک جریانی هم متأسّفانه در داخل کمک میکند به دشمن، شما در مقابل این جریان خائن و خبیث بِایستید و ایجاد امید کنید.(08/03/1398)؛ پرهیز از ناامید کردن مردم از مهمترین کارها است، چون اگر امید نباشد هیچ کار بزرگی انجام نمیشود؛ البته امید به آینده یک امید کاذب نیست، بلکه آیندهی کشور واقعاً روشن و امیدوارکننده است.(04/07/1398)؛ هر کس که مردم را ناامید کند و به خود، به مسئولین و به آینده بیاعتماد کند، به دشمن کمک کرده است.(01/01/1386)؛ باید با بیان واقعیات امیدبخش، مردم را در مقابل هجوم رسانههای بیگانه کمک کرد.»(29/04/1398)
چهارم) درسواره کلید واژگان علمی انقلاب اسلامی
«دانش، آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویستساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقبمانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.»(بیانیه گام دوم) به همین منظور رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، یکی از عرصههای حیاتی راهبری انقلاب اسلامی را دمیدن بر روح علمآموزی، تولید علم، تجاریسازی علم و حرکت بر محور اقتصاد دانشپایه مد نظر قرار دادهاند. در واقع فلسفه جنگهای فرسایشی نظامی، اقتصادی و فرهنگی نظام استکبار علیه ما، برای بازداشتن نظام اسلامی از پیشرفت علمی و فنآوری است. دشمن از جهاد علمی انقلابی به شدت بیمناک است و امامخامنهای، حرکت علمی کشور را ضرورتی اساسی برای برهم زدن نقشههای استکبار جهانی دانستهاند و در طول دوران راهبری انقلاب، کلید واژههای گفتمانی را برای این حوزه تبیین نمودهاند. برخی از این واژگان کلیدی عبارت است از:
(57) جنبش نرمافزاری
مهمترین مفهوم در رابطه با عرصه علمی، جنبش نرمافزاری است که بعد از پاسخ رهبر فرزانه انقلاب به نامه جمعی از طلاب در بهمن ماه 81، مشهور شد. اما ایشان از سال 79 و با سیاستزده شدن و آلوده جریانات سیاسی شدن عرصه دانشگاه، این مفهوم را خلق کردند:
«دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزاری همهجانبه و عمیق دراختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانی که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهای علمی خود بتوانند بنای حقیقی یک جامعه آباد و عادلانه مبتنیبر تفکرات و ارزشهای اسلامی را بالا ببرند.» «جنبش نرمافزاری، یعنی در زمینه علم، تولید علم و شکستن مرزهای علم، یک جنبش و یک حرکت عظیم به وجود بیاید.»
هرچند «امروز عدهای با یأسپراکنی در محیطهای علمی سعی دارند توانایی عظیم این ملت را زیر سوال ببرند» اما رهبر معظم انقلاب در حوزه جنبش نرمافزاری یا تولید علم بهمعنای خروج علم از حالت تقلیدی و ترجمهای، عمدتا حول شش موضوعِ پژوهشمحور نمودن فعالیتها، مسلط نمودن گفتمان علمی در جامعه، حمایت از نخبگان کشور، انجام پژوهشها براساس نیازهای کشور، استفاده از نیروهای نخبه و جوان و حضور مجدانه حوزههای علمیه در تولید علم و علوم انسانی در کشور را بارها مطرح و پیگیری نمودهاند.
(58) نقشه جامع علمی
طراحی نقشه جامع علمی بهعنوان یک نظریه مبنا برای جریاندهی تولید علم و راهبرد ادامه رشد فزاینده علمی و متوقف نشدن آن، از رهنمودهای سالهای اخیر رهبر فرزانه انقلاب بوده است: «تهیه نقشهی جامع علمی کشور یک گام بسیار بلند در راه پیشرفت علم در کشور است»(24/09/1387)؛ «نقشهی جامع علمی، چیزِ لازمی است: جایگاه علوم گوناگون، هرکدام؛ مقدار دانشجو، نوع دانشجو، جنس دانشجویان - دختر، پسر - مناطق گوناگون؛ اینها باید روشن بشود؛ ما بدانیم چهکار میخواهیم بکنیم... ما باید علممان را بتوانیم به ثروت ملی تبدیل کنیم. این، تلاش لازم دارد، برنامهریزی لازم دارد... که باز در همان نقشهی جامع علمی قرار میگیرد»(12/06/1386)
پنجم) درسواره کلید واژگان حکمرانی انقلاب اسلامی
(59) ولایت فقیه
امامخمینی مفهوم ولایتفقیه در زمان غیبت امام معصوم(ع) را در دوران تبعید در نجف بازطرح نمود و امتداد جریان نهضت اسلامی مردم ایران را در قالب این نگاه حکومتی شکل دادند و از راه تاسیس نظام ولایی جمهوری اسلامی، نحوه اتصال دین و سیاست را در نبیین علمی و عملی این کلید واژه نشان دادند. به فرمایش امام خامنهای: «ولایت فقیه عادل، یعنی حکومت کسی که دین و اسلام را میشناسند و میداند چگونه باید بر مردم حکومت کرد و نیروی تقوا هم به او کمک میکند که از این خط منحرف نشود.» «ولایتفقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسیترین و محوریترین مفهوم و معنای ولایتفقیه است.» لذا «پاسداری و دیدهبانی حرکت کلی نظام بهسمت هدفهای آرمانی و عالیاش، مهمترین و اساسیترین نقش ولایت فقیه است.»
(60) مردم
هرچند مفهوم «مردم»، مفهومی جدید و تازه و ساختهشده توسط رهبران انقلاب اسلامی نیست، اما نوع نگاه مسئولانه و غیر ابزاری آنها به مردم و توجه به رشد توأمان معنوی و مادی ایشان، رویکردی متعالی را در عرصه حکومتداری معاصر نشان میدهد. به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای: «کمتر کسی را دیدهام که بهقدر امام(ره) نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد کند. او به شجاعت و ایمان و وفا و حضور مردم باور داشت.» خویشتن امام در جایی فرمودند: «ما از این تاریخ موجودى که بر ما گذشت باید عبرت بگیریم؛ و بدانیم که اگر پایگاه داشت این مَرد[محمدرضا پهلوی] بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود براى ارضاى مردم، هرگز این قدرت به هم نمىخورد؛ هر گز مخالفت با او نمىشد؛ لکن مع الأسف همه قدرتش را روى هم گذاشت بر ضد مردم...».(صحیفه امام/ج7/ص512)؛ همچنین جمله کلیدیِ «بزرگترین مبارزه با آمریکا، خدمت به این مردم است.»(14/03/1382) از ناحیه رهبر معظم انقلاب، گویای جایگاه مردم در جهتگیری حرکت نظام اسلامی است.
(61) حفظ نظام
اینکه امام راحل تصریح دارند: «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است»(صحیفه امام/ج15/ص365) از آن جهت است که «ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم(ص) را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم(ص) نیز ادامه دارد... از این رو جز تشکیل و حفظ حکومت و انتظام بخشیدن به همه اموری که در کشور جریان مییابد، چارهای نیست.» (نک: ولایت فقیه امام خمینی/ص29- 30)؛ اگر این جمهورى اسلامى از بین برود، اسلام آن چنان منزوى خواهد شد که تا آخرِ ابد- مگر در زمان حضور حضرت- نتواند سرش را بلند کند(صحیفه امام/ج16/ص139)؛ این را بدانید که اگر این جمهورى اسلامى- خداى نخواسته- شکست بخورد، شکست مستضعفین در سرتاسر جهان است.»(صحیفه امام/ج14/ص344)
(62) قانون و قانونگرایی
قانونگرایی نیز یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه حکمرانی رهبران انقلاب بوده و اول از همه، خود را ملزم و ملتزم بدان میدانستند. امامان انقلاب در هر شرایطی، پایبندی به قانون و انجام و انفاذ امور براساس قانون را شرط صحت کار میدانند و هرگونه قانونگریزی را نفی میکنند.
(63) روحیه، کار و مدیریت انقلابی و جهادی
کلید واژه جهادی در سالهای اخیر بارها بهعنوان کلید گشایش و فرج مشکلات مبتلابه دانسته شده است. امام خامنهای در این زمینه میفرمایند: «ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم.(10/02/1396) ما هرجا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم و هرجا از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم.(14/03/1395) بنده از ضعفهای فعالیتهای مسئولین کشور در سطح عموم ملت ایران در طول سالها، آگاهم. ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریتهای ماست. مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست، ما هرجا یک مدیریت انقلابی فعال پرتحرک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریتهای ضعیف، بیحال، ناامید، غیرانقلابی و بیتحرک داشتیم کارها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است... من بهطور قاطع عرض میکنم که اگر مدیریت در بخشهای مختلف کشور، متدین باشد، انقلابی و کارآمد باشد، همه مشکلات کشور حل خواهد شد...»
ششم) درسواره کلید واژگان دفاعی و امنیتی انقلاب اسلامی
(64) دشمنشناسی
رهبران انقلاب اسلامی دکترین دفاعی و امنیتی خود را بر اساس و محوریت بسیج تودههای مردمی طراحی نمودند و در امتداد آن نهادهایی راهبردی مانند کمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را طراحی و سازمان دادند. علاوه بر این در طول سالهای انقلاب، دشمنشناسی یکی از کلیدیترین مفاهیم و مضامین پرکاربرد در ادبیات امامان انقلاب بوده است. امامخمینی در این زمینه میفرمایند: «نباید غافل باشیم، ما باید بیدار باشیم و توطئههای آنها را قبل از اینکه با هم جمع بشوند، خنثی کنیم.» امامخامنهای نیز میفرمایند: «یک ملت، باید دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهیز کند.»؛ «مهم این است که در هر دوره ای طراحی و نقشه دشمن در عرصه های مختلف را بفهمیم و براساس آن، پیشگیری، دفاع خوب یا حمله پیش دستانه انجام دهیم.»
(65) نفوذ
«من از چندی پیش مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ نفوذ خیلی مسئلهی مهمّی است... غفلت نکنیم که دشمن درصدد نفوذ است... دشمن دارد برای نفوذ طرّاحی میکند.(04/09/1394)، بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات.(06/03/1395)، سلاح اصلی آمریکا هم در این منطقه که ما در جمهوری اسلامی مراقب این معانی هستیم، نفوذ است، نفوذ در مراکز حسّاس و تصمیمگیر ... دستکاری در محاسبات تصمیمگیران و وانمود کردن اینکه حلّال مشکلات این است که زیر پرچم آمریکا بروید و تسلیم آمریکا بشوید و حرف آمریکا را قبول بکنید، هر چه او گفت عمل کنید و گوش کنید... سلاحهای آنها اینها است که از سلاحهای سخت و سلاحهای نظامی خطرناکتر است.»(24/08/1398) در بیان امام خامنهای، مقوله نفوذ، بسی فراتر از نفوذ فردی و موردی و شامل نفوذهای گسترده جریانی و شبکهای است و تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... را در بر میگیرد.
منابع
- صحیفه امام خمینی رضوان الله علیه.
- پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی(Khamenei.ir).
- مقاله «بازاریابی کلمه و امامان انقلاب»؛ نوشته مصباح الهدی باقری، خبرگزاری فارس.
- چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ