میز اول

تحلیل سیاسی

میز اول

تحلیل سیاسی

 

مقایسه انقلابهای
بزرگ  جهان

 

(به مناسبت ایامالله دهه فجر و دومین سالگرد صدور بیانیه گام دوم)

 

25 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)

 

اشاره: رهنمود رهبر حکیم انقلاب در بیانیه گام دوم، یکی از راههای شناخت اهمیت و ماهیت انقلاب بینظیری همانند انقلاب اسلامی ایران، مقایسه آن با سایر انقلابهای بزرگ دنیاست. برای این منظور چهار انقلاب بزرگ دنیا، یعنی انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین و انقلاب الجزایر انتخاب شدهاند.

       کلیدواژه: مقایسه؛ انقلابهای بزرگ جهان؛ بیانیه گام دوم انقلاب؛ انقلاب اسلامی ایران؛ انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین ؛ انقلاب الجزایر؛ قدرت اجتماعی؛ قدرت سیاسی؛ مشارکت مردمی، رهبری؛ ایدئولوژی

معرفی اجمالی انقلابهای بزرگ دنیا

انقلاب فرانسه: استبداد پادشاهان فرانسه، نظام طبقاتی، اوضاع نابسامان اقتصادی، افزایش مالیات‌ها و در نتیجه فشار بیش از حد به طبقه سوم، شکست ارتش آن کشور در جنگ‌های خارجی و... از یکسو و زمستان سخت و طاقت فرسای سال 1789 م. از سوی دیگر باعث شد که مردم پاریس در این سال به خیابان‌ها ریخته دست به انقلاب بزنند و ضمن تصرف زندان مخوف باستیل حکومت استبدادی را نابود سازند.

انقلاب روسیه: استبداد سیصد ساله خاندان رومانف در روسیه تزاری، نارضایتی دهقانان، رشد سریع طبقه کارگر، شکست‌های این کشور در جنگ با ژاپن و آلمان و رشد اندیشه‌های روشنفکری به‌ویژه مارکسیستی باعث شد که زمینه‌های لازم برای انقلاب اکتبر 1917 م، فراهم شود و سرانجام منجر به نابودی تزارها و تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی گردد.

انقلاب چین: استعمار انگلستان که از طریق تجارت تریاک وارد چین شد و در جنگ تریاک آن کشور را شکست داد، کم کم نفوذ گسترده‌ای در آن کشور پیدا کرد. مردم چین که از یوغ استعمارگران و خاندان منچو به تنگ آمده بودند، دست به قیام‌های پی‌درپی زدند و در نهایت در 1949 م، انقلاب کمونیستی آن‌ها با الهام از انقلاب اکتبر روسیه به رهبری مائو به پیروزی رسید.

انقلاب الجزایر: کشور مسلمان الجزایر در 1830 م. توسط ارتش فرانسه اشغال شد و به مدت 132 سال تحت استعمار آن کشور قرار گرفت. در این زمان مردم مسلمان آن کشور مبارزه خونینی را علیه سلطه گران فرانسوی آغاز کردند و سرانجام با تقدیم حدود یک میلیون شهید، آزادی و استقلال کشور خود را در 1962 م. به دست آوردند و دولت انقلابی به رهبری فرهت عباس تشکیل دادند. سپس، «بن بلا»، «هواری بومدین» و «شاذلی بن جدید» به ترتیب در آن کشور پس از انقلاب در رأس قدرت قرار گرفتند.

 

مقایسه شرایط اقتصادی

به‌طور کلی هر انقلابی دارای سه مرحله است: مرحله قبل از پیروزی، مرحله پیروزی و مرحله بعد از پیروزی. در هر سه این مراحل، شرایط و اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بسیار مهم هستند و مورد بررسی قرار می‌گیرند.

کشور فرانسه در زمان قبل از وقوع انقلاب از نظر اقتصادی در شرایط بحرانی به‌سر می‌برد. جامعه فرانسه قبل از انقلاب به‌صورت طبقاتی بود. دو طبقه نُجبا و روحانیون از موقعیت خوبی برخوردار بودند. اما همه فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر دوش طبقه سوم بود. فشارهای اقتصادی و اجتماعی از یکسو و زمستان سخت و طاقت فرسا از سوی دیگر، باعث فراهم شدن زمینه‌های لازم برای انقلاب در آن کشور شد.

روسیه در آغاز قرن بیستم از موقعیت اقتصادی مطلوبی برخوردار نبود. بیکاری کارگران، نداشتن زمین، خشکسالی و قحطی باعث ترک روستا به‌وسیله کشاورزان و موجب بحران در کشور شده بود. آغاز جنگ جهانی اول و درگیری روسیه در آن باعث سوق دادن منابع مادی و انسانی آن کشور به طرف جنگ و در نتیجه تشدید بحران در کشور و وقوع انقلاب اکتبر 1917 م در آن کشور شد.

کشور چین از مدت‌ها قبل از انقلاب، به‌دلیل نفوذ بیگانگان و نابودی اقتصاد سنتی، با ورشکستگی کشاورزی و اقتصادی روبه‌رو بود. شکست چین از ژاپن در 1895 م، واگذاری و تصرف چند بندر مهم آن کشور به ژاپن و سایر کشورهای اروپایی، پیروزی‌های ناسیونالیست‌ها به رهبری «سون بات سن» و آغاز جنگ‌های داخلی بین ملی‌گرایان و کمونیست‌ها و اشغال قسمت‌های شمالی کشور به‌وسیله شورشیان نظامی و مهم‌تر از همه آغاز جنگ جهانی دوم زمینه‌ساز وقوع یک انقلاب شده بود.

در کشور الجزایر، اشغال طولانی‌مدت فرانسه، موجب بروز فقر شدید برای مردم الجزایر و ثروت برای فرانسویان شده بود. این اختلاف سطح زندگی موجب شد که تا سال 1945م، دو میلیون نفر از کشور خارج شوند. مردم الجزایر پس از جنگ جهانی دوم از ضعف نسبی اشغالگران استفاده کرده، به روند نهضت خود شتاب بیشتری دادند تا این‌که در 1962م، با تقدیم یک میلیون شهید، به پیروزی رسیدند.

در ایران نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی دوران پهلوی بیانگر این واقعیت است که علی‌رغم این‌که رژیم پهلوی به پشتوانه دلارهای نفتی و حمایت‌های گسترده بیگانگان سیل کالاهای مصرفی و تجملاتی از خارج به داخل ایران توانسته بود وضعیت اقتصادی بخش‌هایی از کشور خصوصا گروه‌های وابسته به قدرت و یا مناطق مرفه‌نشین و شهری را خوب جلوه داده و اما نگاهی دقیق‌تر به ساختارها و برنامه‌های اقتصادی و نحوه عملکرد مدیریت کلان کشور در این زمینه و وضعیت اکثر طبقات زیرین جامعه همگی حکایت از اوضاع رو به وخامت و منفی اقتصاد کشور در آن دوران دارد.

 

شرایط نظامی و حمایت بینالمللی

توضیح این نکته ضروری است که یکی از مهم‌ترین و در واقع محسوس‌ترین ابزار اعمال حاکمیت هر رژیم سیاسی، به‌ویژه نظام‌هایی که با بحران‌ها و فشارهای داخلی روبه رو بوده و به‌دلیل شکل‌گیری حرکت‌های انقلابی در آن‌ها، نیاز به تهدید و سرکوب نیروهای معارض و مخالف خود دارند، «قدرت نظامی» است. قدرت نظامی به‌طور معمول در نیروهای مسلح هر کشوری متجلی است و به عوامل گوناگونی ازجمله اطاعت از فرماندهی، روحیه قوی، وفاداری به نظام سیاسی، در اختیار داشتن تجهیزات و آموزش مناسب بستگی دارد.

هم‌چنین حمایت‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی و... کشورها به‌خصوص کشورهای صاحب قدرت از یک حکومت، می‌تواند رژیم حاکم بر آن حکومت را در برابر بسیاری از طوفان‌های حوادث، کمک کند و مانع سقوط آن شود. با این توضیحات مختصر به بررسی این دو عامل تعیین‌کننده، در کشورهای مورد بحث می‌پردازیم.

رژیم حاکم بر فرانسه در زمان انقلاب، از نظر نظامی و نیز حمایت بین‌المللی در موقعیت مناسبی قرار نداشت. ازاین‌رو، هنگام اوج بحران در آن کشور، از قدرت این دو عامل برای سرکوب انقلاب محروم بود.

رژیم تزاری در روسیه هم قبل از انقلاب، چه از نظر نظامی و چه از نظر حمایت بین‌المللی در موقعیت بحرانی قرار داشت. واحدهایی از ارتش روسیه پس از شکست‌هایی در جنگ‌های قبلی و به‌ویژه شکست در جنگ جهانی اول خود به صف انقلابیون پیوست و لذا تزار نتوانست مردم را سرکوب کند. از نظر حمایت بین‌المللی هم هرچند روسیه جزء متفقین بود و آن‌ها از آن حمایت می‌کردند ولی به‌علت پیروزی‌های برق‌آسای نیروهای آلمان بر نیروهای روسی و مسافت زیاد بین متحدان روسیه و هم‌پیمانانش، آن‌ها در عمل نتوانستند از متحد خود در زمان اوج بحران حمایت کنند.

رژیم ملیگرای چین در هنگام انقلاب در موقعیتی قرار نداشت که از طریق نظامیان انقلاب را سرکوب کند، زیرا عده زیادی از نیروهای نظامی دست به شورش زده و با ملی‌گرایان در حال جنگ بودند و عده‌ای هم به کمونیست‌ها پیوسته بودند. حامیان بین‌المللی چین در این زمان آمریکا و شوروی بودند که هر کدام بنا به دلایل گوناگون در موقع لازم از حمایت آن کشور دست برداشتند.

نیروهای نظامی فرانسوی به‌دلیل شکست‌هایی که در جنگ دوم متحمل شده بودند، توان لازم برای سرکوب نهضت آزادیبخش الجزایر را نداشتند و از نظر بین‌المللی هم حوادث طوری پیش می‌رفت که از هر جهت به نفع مردم الجزایر بود.

برخلاف کشورهای فرانسه، روسیه، چین و الجزایر، رژیم حاکم بر ایران در هنگام بروز انقلاب اسلامی هم از نظر نظامی و هم از جهت حمایت بین‌المللی در بهترین شرایط ممکن به‌سر می‌برد. ارتش ایران کاملا مجهز، سازماندهی شده، دارای سلسله مراتب نظامی جدی، وفادار به شاه و آماده هرگونه اقدام بود. هم‌چنین از نظر حمایت بین‌المللی هم تمام کشورهای جهان اعم از سرمایه‌داری و سوسیالیستی از رژیم شاه حمایت می‌کردند. اما در عین حال انقلاب اسلامی ایران با رهبری خردمندانه امام راحل و با رشادت و مقاومت مردم مسلمان کشورمان به پیروزی رسید.

 

شرایط سیاسی

یکی دیگر از عوامل مهم در شرایط سیاسی - اجتماعی هر کشور «مدیریت سیاسی» است. مدیریت سیاسی به مجموعه افراد، سازمان‌ها و نهادهایی گفته می‌شود که نقش مؤثری در هدایت جامعه دارند و به‌اصطلاح در هرم قدرت قرار گرفته‌اند. این هرم، به تناسب نوع حکومت در هر کشور فرق دارد. در کشورهایی که حکومت‌های آن‌ها مردمی است، یعنی مردم نقش مؤثری در انتخاب مقام‌های اجرایی و رهبری آن دارند، کمتر دچار مشکل می‌شوند. چراکه مردم در هرچند سال، به پای صندوق‌های رأی می‌روند و بالاترین مقام اجرایی و مدیریتی جامعه و نمایندگان خود را انتخاب می کنند.

طبیعی است که اگر رأی دهندگان از عملکرد مسؤولین و مدیران اجرایی و قانونگذاری راضی نباشند، مجددا به آن‌ها رأی نخواهند داد. اما مردم اکثر کشورهایی که دچار انقلاب و بحران سیاسی شده‌اند، از حکومت‌های غیر مردمی و سوء مدیریت رنج می‌برده‌اند و این عامل در شکل‌گیری و تداوم بحران‌ها نقش مؤثری داشته است که در اینجا به نقش این عامل در چهار انقلاب فوق و مقایسه آن‌ها با انقلاب اسلامی ایران اشاره خواهد شد.

نوع حکومت فرانسه قبل از انقلاب، سلطنت مطلقه بود و هیچ‌گونه مرجع قانونگذاری و نظارت در آن کشور وجود نداشت. اراده شاه در حکم قانون زنده بود و حتی پادشاهان مدعی بودند که بر عقاید مردم نیز حاکمیت دارند. از نظر اداره مملکت هم بعد از پادشاه گروه اندکی که غرق در فساد بودند تمام پست‌های حساس و کلیدی را به‌طور موروثی در دست داشتند.

حاکمیت مستبد تزار، بی‌کفایتی و ضعف او، تسلط عده‌ای از اشراف‌زادگان و درباریان فاسد و راحت‌طلب، نفوذ زیاد همسر تزار و راسپوتین در اداره امور سیاسی روسیه در اوایل قرن بیستم دست به دست هم داده باعث شدند تا نظام سیاسی آن کشور در بحران مشروعیت مردمی به‌سر برد و به‌همین‌دلیل مردم روسیه نظام تزاری را سرنگون و حکومتی با ایدئولوژی کمونیستی تأسیس کردند.

پس از انقلاب 1911 م و روی کار آمدن یک حکومت جمهوری در چین، مردم انتظار داشتند که ملی‌گرایان بتوانند یک نوع نظام سیاسی مردمی را در آن کشور مستقر کنند. اما جنبش‌ها و اعتصاب‌های کارگری و دهقانی، شکست از ژاپن، اشغال کشور در جنگ جهانی دوم، دخالت بیگانگان، جنگ‌های داخلی و... همه دست به دست هم داده تا ملی‌گرایان دچار بحران و فساد، اختلاس، دزدی، ارتشاء و... شده در نتیجه مردم با شرکت در انقلاب کمونیستی آن‌ها را نیز سرنگون کنند.

شکست‌های متوالی فرانسه در جنگ جهانی دوم، آغاز فرآیند استعمار زدایی در عرصه جهانی، بحران‌های سیاسی و اقتصادی، تسخیر فرانسه در جنگ جهانی دوم به‌وسیله آلمان و ایتالیا و پیامدهای آن و... باعث ضعف مدیریت سیاسی آن کشور شد. این ضعف‌ها به مستعمرات و به‌ویژه الجزایر هم انتقال پیدا کرد و در نتیجه حکومت مستعمره آن کشور در الجزایر به‌وسیله انقلاب سرنگون گردید.

مدیریت سیاسی ایران قبل از انقلاب چه از نظر نوع حکومت و چه از نظر شرکت گروه‌ها در آن و نیز فساد مالی و اداری و... به گونه‌ای بود که مورد قبول مردم نبوده هیچ گونه محبوبیتی نداشت. در نتیجه زمینه انقلاب و تغییر حکومت در آن مهیا شده بود.

 

ارکان سه گانه قدرت اجتماعی در انقلاب اسلامی

و انقلابهای دیگر (1)

مشارکت مردمی

«قدرت اجتماعی» مفهومی است که در مقابل «قدرت سیاسی» معنا پیدا می‌کند. قدرت سیاسی، قدرت حاکم بر جامعه و صاحب حاکمیت است که می‌تواند قوانین را وضع و اجرا کند. در حالی که قدرت اجتماعی قدرت ناشی از اتحاد و یکپارچگی کلیه گروه‌های اجتماعی و فعال است که بر پایه ارزش‌ها و باورهای مسلط و مشترک به هم نزدیک شده‌اند.

قدرت اجتماعی در هر جامعه‌ای از سه رکن اصلی و اساسی تشکیل شده که قابل تفکیک از یکدیگر می‌باشند. این سه رکن شامل: مردم، رهبری و ایدئولوژی می‌شود که در هر سه مرحله انقلاب، به‌ویژه در مرحله دوم یعنی هنگام پیروزی نقش مهمی را ایفا می‌کنند. ما طی این بخش و بخش آینده به‌طور اجمال نقش این سه رکن «قدرت اجتماعی» را در چهار کشور مورد نظر مورد مقایسه قرار خواهیم داد.

انقلاب فرانسه از نظر مشارکت مردمی، انقلابی بود که گروه خاصی (بورژواها) از طبقه سوم هسته اصلی آن‌را تشکیل داده و به پیروزی رساندند و بقیه اقشار مردم بعدها بدان پیوستند. هم‌چنین خاستگاه انقلاب شهر پاریس بود نه تمام شهرهای آن کشور.

انقلاب اکتبر روسیه با شرکت کارگران صنعتی (پرولتر) که حدود دو درصد از جمعیت آن کشور را تشکیل می‌دادند و آن هم در شهرها به‌ویژه «سن پترزبورگ» مشغول کار بودند، شکل گرفت و به پیروزی رسید و ازاین‌رو آن‌را هم نمی‌توان یک انقلاب مردمی و سراسری همانند انقلاب اسلامی ایران دانست.

هر چند کارگران هم در شروع و تداوم انقلاب چین شرکت داشتند اما اساس کار حزب کمونیست مائو برخلاف روسیه بر روستاییان و دهقانان بود. چون این قشر از مردم چین در آن زمان 23 جمعیت کشور چین را تشکیل می‌دادند و بیشتر آنان در انقلاب شرکت کردند، می‌توان ادعا کرد که انقلاب چین یک انقلاب مردمی بود.

با مطالعه تاریخ مبارزات ضد استعماری مردم مسلمان الجزایر می‌توان گفت که انقلاب خونین آن کشور بر خلاف انقلاب‌های فرانسه، روسیه و حتی چین متکی به یک گروه، صنف یا طبقه خاصی نبود، بلکه می‌توان آن‌را یک انقلاب سراسری و متکی بر تمام مردم محسوب کرد.

انقلاب اسلامی ایران به یک شهر و یا یک طبقه و صنف یا گروه وابسته نبود بلکه همه اقشار مردم به‌صورت گسترده و یکپارچه در آن شرکت داشتند. عامل مهم این وحدت و یکپارچگی، دین اسلام و به‌ویژه مذهب تشیع و رهبری دینی آن بود. لذا «مشارکت مردمی» در ایران، از همه کشورهای مورد بحث بیشتر و مؤثرتر بود.

 

ارکان سه گانه قدرت اجتماعی در انقلاب اسلامی

و انقلابهای دیگر (2)

رهبری - ایدئولوژی

رکن اول قدرت اجتماعی، «مشارکت مردمی» است که در بخش قبل درباره آن صحبت شد. دو رکن دیگر قدرت اجتماعی رهبری و ایدئولوژی هستند. رهبری برای هر کاری و ازجمله انقلاب که خواستار تغییر بنیادین و همه‌جانبه در تمام زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی است، لازم و ضروری است. بدون حضور رهبر، حرکت‌ها و تلاش‌ها برای تغییر نظام، نظم و انسجام لازم را پیدا نخواهد کرد و در نتیجه انقلاب تبدیل به شورش یا رفرم خواهد شد.

به‌طور کلی رهبری در حرکت‌های اجتماعی و سیاسی نقش مهمی را بر عهده دارد. وجود یک رهبر در هر سه مرحله از انقلاب برای هدایت مردم ضروری است. رهبری به دو صورت فردی و جمعی در انقلاب‌های مختلف ازجمله انقلاب‌های ایران و فرانسه نمود پیدا کرده است که نوع فردی آن موفق‌تر و مؤثرتر بوده است. در صورتی که جامعه با شرایط انقلابی رو به رو شود و شکاف بین قدرت سیاسی حاکم و قدرت اجتماعی بیشتر شود، نقش رهبر در شکل گیری انقلاب بسیار تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز می‌شود. رهبر دارای سه نقش متفاوت است که هر کدام در یک مرحله از انقلاب مشخص می‌شوند: اول رهبری به‌عنوان ایدئولوگ یا بنیانگذار فکری انقلاب، دوم رهبر یا فرمانده کل عملیات انقلاب (در زمان پیروزی)، سوم به‌عنوان معمار و سازنده جامعه بعد از انقلاب. اگر هر سه مورد در یک فرد جمع باشند، آن شخص، رهبر منحصر به فرد انقلاب بوده، دارای مقبولیت و مشروعیت ویژه‌ای در بین مردم است.

ایدئولوژی نیز برای شکل‌گیری حرکت‌های انقلابی لازم است. زیرا ایدئولوژی تنظیم‌کننده و ترسیم‌کننده ارزش‌ها، ایده‌آل‌ها و اعتقادهای حاکم بر جامعه است. بدون وجود ایدئولوژی، یک جامعه انسجام لازم را برای حرکت گروهی و سرنگونی ارزش‌های حاکم و جایگزینی ارزش‌های جدید ندارد. در واقع ایدئولوژی همانند ملات، افراد و گروه‌های مختلف جامعه را به هم پیوند داده و حفظ می‌کند. در این بخش به‌طور اجمال انقلاب‌های فوق با توجه به این دو رکن مورد مقایسه قرار می‌گیرند.

«مشارکت مردمی»، «رهبری» و «ایدئولوژی»، ارکان «قدرت اجتماعی» را تشکیل می‌دهند. در این بخش به بررسی «رهبری» و ایدئولوژی» در پنج کشور مورد بحث پرداخته شد. «رهبری» در انقلاب نقش بسیار مهمی دارد و در صورتی که «مردمی»، «دارای محبوبیت» و «قدرت کافی باشد، بسیار موفق می‌باشد. هم‌چنین «ایدئولوژی» واحد، نقش بسیار مهمی در انسجام و تحرک مردم برای انقلاب دارد.

با بررسی انقلاب فرانسه به این نتیجه می‌رسیم که این انقلاب فاقد یک رهبر مردمی و مقبول در نزد اقشار مختلف مردم بوده است. هم‌چنین، ایدئولوژی حاکم بر انقلاب، لیبرالیسم بود که حاکمیت را از مردم می‌دانست.

انقلاب اکتبر روسیه در دو مرحله صورت گرفت: مرحله اول که مربوط به ماه فوریه بود از یک حرکت خودجوش و بدون رهبری شکل گرفت و در مرحله دوم که ماه اکتبر بود، هیچ یک از رهبران انقلاب از مقبولیت و مشروعیت مردمی برخوردار نبودند. ایدئولوژی حاکم بر انقلاب روسیه، مارکسیسم بود که از خصوصیات مهم آن اصالت ماده، اصالت جمع، دیکتاتوری پرولتاریا و... بود. مارکسیسم برای مردم روسیه یک ایدئولوژی وارداتی بود و در جامعه آن کشور از جایگاه و نفوذ مردمی برخوردار نبود.

انقلاب چین همانند انقلاب اسلامی ایران چه قبل از پیروزی و چه مدتی بعد از پیروزی دارای یک رهبر منحصر به فرد به نام مائو بود که هر سه مرحله از انقلاب را رهبری کرد. ایدئولوژی حاکم بر انقلاب چین، مارکسیسم - لنینیسم بود که از انقلاب روسیه به عاریت گرفته شده بود و برای مردم چین یک ایدئولوژی وارداتی بود.

در انقلاب الجزایر چهره منحصر به فردی که بتواند انقلاب را به پیروزی برساند، وجود نداشت بلکه این انقلاب دارای رهبرانی از طیف‌های مختلف فکری بود که ازجمله آن‌ها مسلمانان، ناسیونالیست‌ها و... بودند. هم‌چنین، این انقلاب از نظر ایدئولوژی هم دارای چنین شرایطی بود و در آن ایدئولوژی‌هایی مانند اسلام، ناسیونالیسم و مارکسیسم مدعی هدایت مردم بودند.

انقلاب اسلامی ایران دارای یک رهبر منحصر به فرد همانند امام خمینی(ره) بود که هر سه مرحله از انقلاب را رهبری کرد. ایدئولوژی حاکم بر انقلاب اسلامی، اسلام بود که دارای یک قدمت 1400 ساله در ایران بود و امام امت(ره) با توجه به نفوذ عمیق اسلام در ایران، آن‌را به‌عنوان یک ایدئولوژی انقلابی و ظلم‌ستیز مطرح کرده، انقلاب را به پیروزی رساند.

 

انقلابها، پس از پیروزی

یکی از مراحل مهم و حساس هر انقلابی، مرحله بعد از پیروزی آن است. زیرا بعد از این‌که انقلاب به پیروزی رسید و نهادهای نظام سابق را از بین برد، نوبت به سازندگی و تشکیل نظام جدید در جامعه دگرگون شده می‌رسد. اگر انقلابی دارای رهبری، برنامه ویژه برای نابودی نظام حاکم و ایدئولوژی مشخص باشد، به‌طور مسلم بعد از پیروزی دچار مشکل نخواهد شد. زیرا هر مکتب و ایدئولوژی دارای راه و رسمی برای زندگی دنیا و ابعاد گوناگون آن است و براساس آن می‌تواند مدینه فاضله خود را بنا نهد. انقلاب‌های پنج‌گانه مورد نظر هر کدام به تناسب مکان، زمان، مردم شرکت‌کننده در آن‌ها و رهبران خود، بعد از پیروزی هم مراحلی را پشت سر گذاشته‌اند که لازم است در یک بخش به این مرحله از انقلاب‌ها هم اشاره شود و مورد مقایسه قرار گیرند.

بعد از پیروزی انقلاب فرانسه، ابتدا لیبرال‌ها (بورژواها) قدرت را به دست گرفتند. اما پس از چندی توده مردم که از وضع موجود ناراضی بودند به پاریس حمله کرده، ضمن اعدام لوئی شانزدهم قدرت را به دست گرفته و حکومت جمهوری تشکیل دادند. اما سرانجام انقلاب فرانسه منجر به دیکتاتوری ناپلئون شد.

پس از پیروزی مرحله اول در انقلاب روسیه، ابتدا لیبرال‌ها به قدرت رسیدند. آن‌ها با اصلاحاتی که انجام دادند باعث قدرت گرفتن انقلابیون تندرو به رهبری لنین شدند. پس از مرگ لنین، کشور شوروی مدتی تحت حکومت دیکتاتوری و خشن استالین بود. ولی در این مدت به پیشرفت‌هایی هم نایل آمد و پس از جنگ دوم تبدیل به یک ابرقدرت شد. اما در نهایت در سال 1990 میلادی فروپاشید و به پانزده کشور جدید تشکیل شده است.

برخلاف کشورهای فرانسه و روسیه، رادیکال‌ها و انقلابیون واقعی در چین پس از انقلاب به قدرت رسیدند. کشور چین از زمان انقلاب تا امروز تحت سیطره این افراد دچار تحولات و دگرگونی‌های زیادی در سیاست‌های داخلی و خارجی شده و به پیشرفت‌هایی هم نایل آمده است. آن‌ها ضمن وفادار بودن به کمونیسم همچنان در مسند قدرت باقی هستند.

در الجزایر هم در پی انقلاب رهایی‌بخش آن کشور، انقلابیون تندرو قدرت را به دست گرفتند. اما این رهبران در هنگام تدوین قانون اساسی آن کشور به رغم این‌که اکثریت مردم آن کشور مسلمان بودند، به سوسیالیسم روی آوردند. از آن تاریخ، مدت‌ها آتش نارضایتی سیاسی و اجتماعی مردم در زیر خاکستر باقی بود تا این‌که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با الهام از انقلاب ایران، در جبهه نجات اسلامی شعله‌ور شد. اما با ابطال انتخابات و نادیده گرفتن رأی مردم، مجددا آن کشور دچار بحران اجتماعی دیگری شد که تا امروز هم ادامه دارد.

پس از انقلاب اسلامی هم ابتدا لیبرال‌ها با ترفندهایی به قدرت رسیدند و هر از چند گاهی لایه‌های آشکار و پنهان لیبرالیسم حاکمیت یافته‌اند اما به‌دلیل وجود سیستم متعالی مدیریت دینی جامعه که ولایت فقیه نام دارد، انقلاب از مسیر اصلی منحرف نشده است و به یاری خدا از ابتدا تا امروز در مسیر الهی خود پیش رفته است. (خلاصهای از کتاب «معرفی اجمالی انقلابهای بزرگ جهان» ؛ نوشته سید محمدحسین راجی)#

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۴ ق.ظ
  • میز اول