بیانیه گام دوم
هفتاد روز بعد از صدور
بیانیه گام دوم
(مروری بر بیانات امام خامنهای در تاریخ 1398/03/1 به مناسبت سالگرد صدور بیانیه گام دوم)
15 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)
چهار نقطه اصلی بیانیه گام دوم
وقتی رهبر معظم انقلاب در چهلمین سال پیروزی انقلاب، بیانیه گام دوم را بهعنوان «ترسیم کلی از گذشته و حال و آیندهی انقلاب» صادر نمودند، تبیین چهار نقطهی اصلی را در این بیانیه مدنظر داشتند: نقطهی اول، توجه به عظمت حادثهی انقلاب است، هم خود پدید آمدن انقلاب در این نقطهی مشخص جغرافیایی و در آن برههی مهم تاریخی، و هم، ماندگاری آن، بسیار مهم و شایان توجه است. (عظمت انقلاب، هم از لحاظ وقوع، هم از لحاظ ماندگاری). نقطهی دوم، توجه به عظمت کارکردهای انقلاب است؛ یعنی در مقابل کسانیکه میگویند انقلاب نتوانسته کارکردی از خودش نشان بدهد، انقلاب کارکرد کاملاً برجسته و ممتاز در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، علمی، هم عدالت، آزادی و همهی خواستههای مهم بشری و ملی و بینالمللی داشته است. نقطهی سوم، عظمت چشماندازی است که باید به آن برسیم؛ و نقطهی چهارم، عظمت نقش نیروی جوان متعهد.
تکمله شفاهی بیانیه
اما هفتاد روز بعد از صدور این بیانیه تبیینی، امام خامنهای در تاریخ اول خرداد 1398 (شانزدهم رمضانالمبارک) در بیانات مهمی که بعدها تعبیر «دولت جوان حزباللهی» کلید واژه محوری آن بیانات شد، نسخه عملی و تحقق عینی بیانیه را تشریح کردند و در واقع سخنرانی اول خرداد، تکمله شفاهی آن بیانیه مکتوب بود.
حرکت عمومی به سمت چشماندازها با محوریت جوان متعهد؛ نیاز ضروری کشور
معظمٌله در مقام بیان این نسخه عملی خاطرنشان کردند: «ما به یک حرکت عمومی به سمت آن چشمانداز نیاز داریم؛ باید یک حرکت عمومی در کشور راه بیفتد؛ البته این حرکت وجود دارد منتها بایستی انضباط پیدا کند، سرعت پیدا کند و پیشرفتش به سمت آن چشمانداز محسوس باشد. این حرکت طبعاً با محوریت جوان متعهد است.»
عناصر چهارگانه حرکت عمومی به سمت چشماندازها با محوریت جوان متعهد
ایشان در توضیح «فرایند ورود جوانان به این حرکت عمومی» یادآور شدند: این حرکتِ عمومی معقول و منضبط، به چهار عنصر نیاز دارد:
اولاً نیاز دارد به اینکه از صحنه یک شناختی وجود داشته باشد؛ باید بدانید جمهوری اسلامی امروز در چه وضعی است، با چه کسی روبهرو است، با چه کسی مواجه است، فرصتهایش کدامها هستند، تهدیدهایش کدامها هستند، دشمنهایش چه کسانی هستند، دوستهایش چه کسانی هستند؛ این باید دانسته بشود و شناخته بشود.
ثانیا این حرکت باید یک جهتگیری مشخص، منطقی و قابل قبول به سمت تشکیل جامعهی اسلامی و تمدن پیشرفتهی اسلامی داشته باشد.
عنصر سومی که این حرکت نیاز دارد، این است که یک عامل امیدبخشی و نقطهی روشنی باید وجود داشته باشد. اگر این نقطهی روشن و امیدبخش وجود نداشته باشد، حرکت پیش نمیرود. این نقطهی روشن عبارت است از ظرفیتهای ملی و اینکه ملت ایران نشان داده که میتواند کارهای بزرگ را بهخوبی انجام بدهد، ملت ایران انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی را انجام داد؛ اینها مثل معجزه است؛ شبیه معجزهی عبور از دریا برای بنی اسرائیل یا عصای موسی. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، هم توانستند از آن نگهداری کنند و در مقابل ابرقدرتهای بزرگ دوران سینه سپر کند، آنها را به عقبنشینی وادار کند؛ این هم خودش یک نقطهی امید است. از نقاط امید دیگر، فرسودگی جبههی مقابل ما است. امروز تمدن غربی واقعا دچار انحطاط و در حال زوال است. یکی دیگر از نقاط امیدبخش هم وعدهی تخلفناپذیر خدا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ ینصُرکُم (محمد/7) وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؟» (نساء/122) اگر خدا را نصرت کنیم، یعنی به سمت تمدن اسلام و جامعهی اسلامی و تحقق دین خدا پیش برویم، خدا هم ما را یاری میکند. پس عنصر سوم هم که وجود نقطهی امید است، وجود دارد.
عنصر چهارم این است که بالاخره در هر برههای راهکارهای عملی لازم است. محل بحث ما اینجا است؛ اینکه راهکار عملی برای اینکه جوانان بتوانند وارد میدان بشوند چیست. این عنصر آخر (مسألهی راهکارهای عملی)، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعالیت پی درپی و لحظهبهلحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد.
میدانداری «جریانهای حلقههای میانی» در حرکت عمومی
این تمرکز، این ایجاد برنامهی کار، پیدا کردن و ارائهی راهکار، برنامهریزی، بهعهدهی جریانهای حلقههای میانی است. این، نه بهعهدهی رهبری است، نه بهعهدهی دولت است، نه بهعهدهی دستگاههای دیگر است؛ بلکه بهعهدهی مجموعههایی از خود ملت است که خوشبختانه امروز ما اینرا کم هم نداریم. ما نخبههای فکری در زمینههای گوناگونِ مورد نیاز در میان جوانان، در میان مسؤولین خودمان داریم. اینها میتوانند بنشینند برنامهریزی کنند و هدایت کنند. تشکلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعههای باتجربه و فعال در زمینههای فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینهها فعالتر باشد، مؤثرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعالیت کنند؛ تنبلی وبیحالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد.
الگوهای عملی نقشآفرینی جوانان در حرکت عمومی
نمونههایی از کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیت لازم را به آنها بدهد، عبارت است از:
(1) تشکیل کارگروههای فرهنگی که الان وجود دارد. کارگروههای فرهنگی در سراسر کشور و در مساجد. این آتش به اختیار که من چندی پیش گفتم، مربوط به این مجموعه است، یعنی مجموعههای فعال در زمینههای فرهنگی که اینها میتوانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند. از اول انقلاب هم همینجور بوده، الان هم همینجور است. الان هرجایی که شما یک گروه جوان را پیدا کنید -جوان متشکل و بافکر و صاحب ذهن فعال- که دست به کار فرهنگی میزنند مثلاً در یک مسجدی، در یک هیئتِ عزاداریای -همین طور که دوستان بیان کردند-اینها میتوانند روی جوانها تأثیر بگذارند، روی محله تأثیر بگذارند، روی خویشاوندان تأثیر بگذارند، روی مجموعههای دانشجویی تأثیر بگذارند، یک حرکتی، یک عزمی، یک بینش و بیناییای را در یک مجموعهای بهوجود بیاورند.
(2) تشکیل گروههای فعالیت سیاسی است؛ البته منظورم حزببازی نیست. حزببازی کاری است که بنده برکتی در آن احساس نمیکنم؛ نشستن، تحلیل سیاسی کردن، حوادث سیاسی را شناختن، فهمیدن، منتقل کردن، یکی از آن کارهای بسیار اساسی است که حرکت عمومی جامعه را تسریع میکند، شکل میدهد و کمک میکند.
(3) تشکیل میزگردها و کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها....
(4) تشکیل گروههای نهضتی در ارتباط با مسائل بینالملل و مسائل جهان اسلام است. گروههایی تشکیل بشوند و این کارها را دنبال بکنند: مسائل غزه، مسائل فلسطین، مسألهی یمن، مسألهی بحرین، مسائل مربوط به مسلمانهای میانمار، مسائل مربوط به مسلمانهای اروپا.
(5) تشکیل گروههای علمی و همکاری با مراکز علمی.
(6) همکاری با شرکتهای دانشبنیان و کار اقتصادی.
(7) راهکار بسیار مهم دیگر کارهای خدماتی یعنی همین کارهای گروههای جهادی.
(8) فعالیتهای اطلاعاتی مردمی. اطلاعرسانی یک سوء استفاده در زمینهی قاچاق، در زمینهی واردات گوناگون.
(9) فعالیتهای اجتماعی، مثل همین کارهایی که گفتم در زمینهی هفتتپه و مانند اینها که بچههای دانشجو انجام دادند، کارهای بسیار خوبی است.
سخن پایانی
هرچه اینراهکارها توسعه پیدا کند و تقویت بشود و جهتدارتر و هدفدارتر بشود بهتر است؛ اینها تقویت جسم و روح و ایجاد آن حرکت عمومی است. البته همهی اینها هم بایستی با الهامگیری از آن جهتگیری کلی که عرض کردم [یعنی] در جهتِ رسیدن به جامعهی اسلامی و تمدن اسلامی است. در همهی این کارها، آن برنامهریزان، آن مراکز برنامهریزی و هدایت -که گفتیم حلقههای میانی باید آنرا انجام بدهند- باید به آن جهتگیری توجه داشته باشند.
نتیجه و سرانجام اینراهکارها، کشاندن نسل جوان متعهد به عرصهی مدیریت کشور است، ورود در عرصهی مدیریت برای نسل جوان از اینراهها اتفاق میافتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصهی مدیریت شد، و مدیران ارشد نظام ازجملهی جوانهای متعهد شدند -که من گفتم جوانهای متعهد حزباللهی، آن وقت آن حرکت عمومی کشور طبعاً استمرار پیدا میکند، سرعت پیدا میکند و انجام میگیرد.#
- يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ ق.ظ