تابش نور ایمان
یک نفس موعظه
روش مواجهه صحیح با منکرین عقاید حقه
چون شخص منکر، گرفتار خودبینى و خودخواهى و جهل مرکب است؛ باید پردۀ غفلتش را برداشت و او را به حالش آشنا کرد که اینک در حال شک و تردید هستى و اگر به عقل و وجدانت مراجعه کنى آیا احتمال نمىدهى که شاید دینداران درست بگویند و بىدینان به خطا رفته باشند؟ آیا احتمال نمىدهى جهان را آفریدگارى دانا و توانا باشد، رستاخیز و سراى پاداشى باشد و خلاصه فرمودۀ پیغمبران درست باشد؟ اگر پاسخ منفى داد یقین بدانید دروغ مىگوید و نمىخواهد راهنمائى بشود او را باید به خودش واگذاشت و اگر انصاف داد و راست گفت که بلى احتمال مىدهد باید به او گفت:
ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.
نیافتن دلیل نبودن نیست
آیا از خرد دور نیست چیزى را که احتمال مىدهى شاید درست باشد؛ بگوئى نادرست است؟ آیا شخص شکاک مىتواند ادعا کند نیستى چیزى را که هستیش را نمىداند؟ یا انکار کند هستى چیزى را که نیستیش را نمىداند؟ این قاعدۀ عقلى است که نیافتن چیزى دلیل بر نبودن آن نمىشود. (عدم الوجدان لا یدل على عدم الوجود) چون ممکن است باشد و تو آن را نیافته باشى. کسى که گمشدهای دارد و پس از جستجو آن را نیافت، آیا مىتواند بگوید اصلا نیست؟ بلکه باید بگوید شاید باشد، ولى من دست به آن پیدا نکردم.
روزنۀ امید-تابش نور ایمان
اگر شخص منکر، این حقیقت را درک کرد، پردۀ غفلت و جهل مرکّبش دریده شده و روزنۀ دلش براى تابش نور ایمان و علم گشوده گردیده است؛ زیرا همین دانش به شک و تردید خود است که مبدء تحقیق و جستجویش مىشود، چون انسان به حسب فطرت، تشنۀ کمال و دانش است؛ پس جنبش مىکند تا از شک به گمان و از گمان به علم و سپس به مراتب یقین یعنى علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین که اعلى مراتب کمال انسانیت است برسد. البته اگر توفیق الهى شامل حالش شده در طلب کوتاه نیاید و موانع را برطرف سازد.
فرق شعور انسان و حیوان
در حقیقت همین التفات به حال خود و تصدیق به جهل و شک خویش، نخستین طلیعۀ انسانیت و پرواز از مقام حیوانیت است. زیرا شعور حیوانى ضعیف و به اصطلاح بسیط است؛ یعنى از حال خود بىخبر و از شعور و عدم شعور خود به چیزى باخبر نیست، ولى ادراک انسانى قوى و به اصطلاح مرکب است، یعنى مىفهمد که چیزى را دانسته یا ندانسته است. (کتاب قلب سلیم، آیت الله دستغیب، ص43-42)#
- يكشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۷ ق.ظ