مسأله مشارکت و راهکارهاى افزایش آن در انتخابات 1400
تا انتخابات 1400
مسأله مشارکت
و راهکارهاى افزایش آن در انتخابات 1400
10 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)
اشاره: مهمترین مسأله در تمامى انتخاباتها براى نظام اسلامى، حضور گسترده و حداکثرى ملت در پاى صندوقهاى رأى است و این موضوع در انتخابات سال 1400 بیش از پیش احساس مىشود. آنچه در این موضوع باید دانست توجه به این نکته است هم عواملى وجود دارند که موجب ترغیب ملت به مشارکت سیاسى شده و همچنین عواملى هستند که انگیزههاى مردم را براى حضور در عرصههاى مشارکت عمومى مىکاهد. مهمتر آنکه این عوامل ایجابى و سلبى، همگى یا اغلب قابل احصاء و ارزیابى هستند. به همین جهت، در این نوشتار مرورى اجمالى بر عوامل کاهش و افزایش مشارکت در انتخابات خواهیم داشت.
ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.
الف) عوامل کاهش مشارکت در انتخابات
این عوامل را مىتوان در پاسخ به این پرسش مطرح کرد: «چرا گروهى از ایرانیان در روز انتخابات، پاى صندوق رأى حاضر نمىشود؟» در جواب باید گفت، کسانىکه در انتخابات شرکت نمىکنند عمدتا در گروههاى ذیل قابل تقسیمبندى اند:
(1) افرادى که آگاهى لازم نسبت به اهمیت انتخابات را ندارند.
(2) افرادى که هرچند از اهمیت حضور در انتخابات آگاهند ولى رأى و حضور خود را مؤثر نمىداند.
(3) کسانىکه آنقدر در مسائل ضروریات زندگى درگیر هستند که مشارکت سیاسى و شرکت در انتخابات براى آنها دیگر مسأله نیست. بهعنوان نمونه از فردى که هنوز نتوانسته نیازهاى اولیه خود را رفع کرده و غرق در محرومیت و تلاش براى رفع آن است، کمتر مىتوان انتظار داشت که به نیازها و حقوق ثانویه خود همچون مشارکت سیاسى بیندیشد.
(4) افرادى که با موانع فیزیکى مثل به همراه نداشتن شناسنامه و کارت هویت مواجههاند. مثل مسافرین، ناتوانان جسمى ازجمله سالمندان و بیماران، سربازان و.... هرچند فراوانى این عده، محدود است اما این مورد هم از عوامل کاهش مشارکت محسوب مىشود. بهویژه اینکه در انتخابات 1400، شیوع بیمارى کرونا و نگرانى از سلامت رأى دهندگان به عاملى جدى براى حاضر نشدن در پاى صندوق رأى تبدیل شده است.
(5) افرادى که فضاى انتخابات را فضاى رقابتى نمىبینند و براى خود، حق گزینشى نیافته و از حضور در پاى صندوقهاى رأى، صرف نظر مىکنند.
(6) افرادى که به ساختار انتخابات و سلامت برگزارى آن اعتماد ندارند. این افراد معتقدند که در انتخابات تقلب وجود دارد و از درون صندوقها کسانى بیرون مىآیند که قبلا نظام خواستار انتخاب آنان است، لذا حضور در انتخابات بیهوده بوده و بهواقع فرآیند مذکور، انتصابى بوده و انتخابى صورت نمىگیرد.
(7) کسانىکه مدعىاند هر کسى انتخاب شود، نخواهد توانست کارى از پیش ببرد و بر مشکلات و موانع کشور فائق آید. صاحبان این نگاه بدبینانه از وجود قدرت برتر پشت پرده سخن مىگویند که با تسلط بر کشور، مانع فعالیتهاى اصلاحى مسؤولان پایین دستى است، ازاینرو حضور در انتخابات بیهوده بوده و منجر به تغییر و تحول اساسى در کشور نخواهد شد.
(8) این گروه افرادى هستند که ناکارآمدى مسؤولان و معضلات اقتصادى و اجتماعى، عامل مؤثر عدم حضور آنها در انتخابات است. این افراد که بیشتر از طبقات آسیبپذیر اجتماعاند، تلاش مىکنند اعتراض خود به عملکردها و ناکارآمدىها را به شکل رأى ندادن نشان دهند. رفتار این قشر، بهمعناى مخالفت با نظام اسلامى نیست بلکه صرفا وجود مشکلات اقتصادى است که خود را به این شکل نشان مىدهد.
(9) افرادى که عدم حضور آنها در انتخابات، از نوع تحریم انتخابات است و بهدلیل مخالفت با نظام اسلامى و براى کاستن از مشروعیت آن، آگاهانه از رأى دادن امتناع مىکنند. رأى ندادن براى این افراد، نوعى مبارزه علیه جمهورى اسلامى قلمداد مىشود.
در مقام جمعبندى مىتوان گفت، عمدهترین عوامل کاهنده مشارکت سیاسى (موانع مشارکت حداکثرى) عبارت است از:
1) ناآگاهى
2)بىاعتمادى
3) نارضایتى
طبیعى است که براى مقابله با این موانع سهگانه، باید سیاستهاى سهگانه ذیل را در دستور کار قرار داد:
1) آگاهسازى
2) اعتمادسازى
3) ایجاد رضایتمندى
ب) راهکارهاى افزایش مشارکت
آگاهسازى
وظیفه اصلى آگاهسازى در این زمینه بر عهده «اصحاب تبیین» است که در رأس آنها صاحبان منبر و تریبون، مطبوعات، سایتهاى خبرى و تحلیلى، و رسانه ملى قرار دارد. همچنین گروههاى مرجع و تأثیرگذار بر اقشار مختلف جامعه در این زمینه نقش کلیدى و مهمى بر عهده دارند. در فرایند شکلگیرى نگرشها و رفتارهاى افراد در جامعه، عوامل متعددى نقش دارد که ازجمله مهمترین آنها، افراد یا گروههاى مرجع هستند. افراد براى تصمیمگیرى و ارزیابى رفتارها و نگرشهایشان به گروههاى مرجع اتکا دارند.
اعتمادسازى
منشاءبىاعتمادى را مىتوان در تجربیات تلخ فردى، برخى حوادث در انتخابات گذشته و القائات و شبههافکنىهاى دشمنان نظام اسلامى دانست که ذهن افراد را تحت تأثیر قرار داده و اراده آنان براى حضور در انتخابات را سُستکنند. تلاشهاى رسانههاى معاند در قالب طرح ادعاى تقلب، رقابتى نبودن، نمایشى بودن، فرمایشى بودن، مهندسى شده بودن آراء ازجمله ترفندهایى است که اذهان عمومى را نشانه رفته است. اوج این سناریویى تبلیغاتى را مىتوان در قالب کودتاى مخملین سال 1388 مشاهده کرد، که چطور ادعاى «تقلب» به «رمز آشوب» فتنه گران مبدل شد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، اعتماد بزرگترین سرمایه جمهورى اسلامى است و دشمنان این سرمایه عظیم را هدف قرار گرفتهاند و اگر این سرمایه از دست برود با هیچ خسارت دیگرى قابل مقایسه نیست. (نک: 29/3/1388)
اعتمادسازى از طریق ارائه پاسخهاى اقناعى و مُستدل حاصل مىآید که این امر نیز بر عهده اصحاب تبیین، رسانههاى عمومى و تریبونهاى مختلف است. همچنین در اعتمادسازى گروههاى مرجع، تأثیرگذار و ذى نفوذ در میان تودههاى مردم از جایگاه ویژهاى برخوردارند، چراکه در اغلب مواقع، فردبىاعتماد به نظام سیاسى، تنها از این گروههاى مرجع حرفشنوى دارد، لذا در جایى که رسانه ملى و مطبوعات داخلى بهدلیل قرار داشتن در درون سیستم، از اعتبارشان نزد مخاطب کاسته شده است، نقش محورى در اعتمادسازى را گروههاى مرجع باید بر عهده بگیرند.
براى مقابله با رسانههاى شبهه افکن بیگانه نیز، ضمن مقابله سخت افزارانه، باید ابعاد پشت پرده و اغراض منفعتطلبانه آنها براى مخاطبان واکاوى شود. به تعبیرى، کلید واژه دیگر مقابله بابىاعتمادى و راهحل مهم اعتمادسازى را باید در «بصیرت افزایى» دانست. در واقع ترفندبىاعتمادسازى دشمن، مخاطبان خود را از میانبصیرتها شکار مىکند.
در کنار موارد مذکور، براى اعتمادسازى، نهادهاى قانونى متولى برگزارى انتخابات نیز باید ضمن شفافسازى و پاسخگویى به شبهات احتمالى، با حساسیت کامل از هر اقدامى که به ترویج شایعات کمک مىرساند پرهیز کنند. باید به گونهاى دقیق و قانونى عمل شود که جاى هرگونه ابهام و تردیدى باقى نماند. اطلاعرسانى به موقع و صحیح، قرار گرفتن در مقام پاسخگویى، حاضر شدن در برابر خبرنگاران و رسانههاى عمومى، ارائه پاسخهاى اقناعى و پذیرش خطاها و اشتباهات در صورت وجود، یکى دیگر از ضرورتهاى اعتمادسازى خواهد بود.
ایجاد رضایتمندى
بخش اصلى کسانىکه رأى نمىدهند، دلیلشان مشکلات متنوع اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است. فشارهاى اقتصادى، بروکراسى تنبل و اذیتکننده ادارات، وجود بیکارى، گرانى و تورم، و معضلاتى از این دست، آنان را در وضعیت عدم مشارکت قرار داده است.
براى کسب رضایت این افراد و رفع کدورتهاى ایجاد شده، بیش از هرکس مسؤولان و دستگاههاى اجرایى وظیفه دارند که با اصلاح رفتار، ارائه پاسخ و عذرخواهى از سوء مدیریتها و تلاش براى جبران کاستىها تلاش کنند؛ ضمن آنکه اصحاب تبیین و گروههاى مرجع با توجیه این بخش از جامعه، این نکته مهم را براى آنها جابیندازند که اتفاقاً راهکار صحیح حل معضلات، مشارکت سیاسى و تلاش براى انتخاب کاندیداى اصلح و کنار گذاشتن ناکارآمدان است، نه قهر با صندوقهاى رأى.
از سوى دیگر نباید از حضور ملت بهرهبردارى سیاسى شده و مشارکت ایشان را بهمعناى رضایتمندى رأى دهندگان از وضعیت اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى و عملکرد مسؤولان اجرایى دانست، بلکه بهترین تفسیر آن است که ملت آن چنان به رشد و ارتقاى سیاسى رسیده است که حتى در صورت مشاهده برخى نارسایىها و نارضایتىها، نسبت به وضع موجود به جاى انفعال به صحنه آمده و بر استفاده از حق مشارکت سیاسى خود تأکید مىورزد.
البته مىتوان حضور ملت در انتخابات را بهمعناى قبول و پذیرش نظام سیاسى دانست؛ چراکه نمىتوان پذیرفت که فرد با وجود عدم قبول و اعتماد به نظام سیاسى در پاى صندوقهاى رأى حاضر شده باشد. لذا بههمیندلیل است که میزان مشارکت سیاسى ملت در انتخابات را مىتوان کف اعتماد و مقبولیت نظام سیاسى دانست.
در کنار راهکارهاى اصلى برخى اقدامات مقطعى نیز مىتواند به بهبود رضایت عمومى در آستانه برگزارى انتخابات کمک کند. تبلیغات مؤثر نامزدهاى انتخاباتى و توجه ایشان به نیازهاى اصلى جامعه، پرهیز از سیاهنمایى و امیدوار کردن ملت به حل مشکلات، کنار گذاشتن اختلافات، پرهیز از تصویب و اجراى قوانینى که در آستانه انتخاباتتواند موجب افزایش فشار بر تودههاى ملت شود، کنترل بازار و ایجاد ثبات در اقتصاد در آستانه انتخابات، اتمام و راهاندازى پروژههایى که مىتواند موجب افزایش خدمات عمومى شود، نمونهاى از این قبیل اقدامات است.#
- شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۴۹ ق.ظ