به مناسبت سالروز شهادت شهید آوینى
راز جذابیت قلم
شهید آوینى
(به مناسبت سالروز شهادت شهید آوینى)
12 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)
اشاره: هرچند روز شهادت دانشمند هنرمند، شهید سید مرتضى آوینى «روز هنر انقلاب اسلامى» نامگذارى شده است اما حقیقت آن است که هنرمندى و هنروَرزى، تنها بُعد و جنبهاى از شخصیت این شهید بزرگوار است و نه همه آن. از مهمترین ابعاد شخصیتى شهید آوینى، قلم اوست که دارى شاخصههاى اصلى «عُمق»، «زیبایى»، «جذابیت»، «تعهد» و «اخلاص» است. حُسن و ملاحت این قلم تا بدانجاست که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب، وى را «سید شهیدان اهل قلم» نامیدند. با این وصف اما، متأسفانه آنطور که شاید و باید، آثار سید مورد عنایت جبهه فرهنگى انقلاب بهویژه نسلهاى جوان واقع نشده است و دلیل این کماهتمامى، علاوه بر سانسور جریانهاى غیرانقلابى نسبت به نوشتههاى سید، عدم برنامهریزى مؤثر براى نشر آراء و اندیشههاى او از سوى جبهه انقلاب است.
کلیدواژه: آوینى؛ سید شهیدان اهل قلم؛ اخلاص؛ حدیث نفس؛ توحید عملى؛ عصر توبه بشریت؛ انقلاب اسلامى انفسى؛ جهاد فکرى؛ حجاب مدرنیته؛ ولایةالله
ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.
رازهاى جذابیت آثار شهید آوینى
در یک نگاه اجمالى و کلى، آنچه آثار شهید آوینى را خواندنى مىکند و آن شهید بزرگوار را «سید شهیدان اهل قلم» نموده است، چهار عامل «اخلاص»، «خودآگاهى»، «اندیشه توحیدى» و «عهدآگاهى» است. نوشتار ذیل در توضیح مختصر و مفید این عوامل تقدیم مىگردد:
عامل اول جذابیت قلم شهید آوینى، اخلاص، کار براى خدا و توحید عملى. وى در زندگىنامه خودنوشت خاطرنشان کرده است: «با شروع انقلاب تمام نوشتههاى خویش را اعم از تراوشات فلسفى، داستانهاى کوتاه، اشعار و.... در چند گونى ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزى که «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از «خودم» سخنى به میان نیاورم. سعى کردم که «خودم» را از میان بردارم و هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر براین تصمیم وفادار ماندهام.» اخلاص، توحید عملى است. به بیان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، اخلاص، تأویل توحید است: «أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلا اللّه وَحدَهُ لا شَرِیک لَهُ کَلِمَةٌ جُعِلَ الإخْلاصُ تَأوِیلَها.» (کشف الغمة، ج2، ص109) تأویل و حقیقت کلمه توحید و مرحله تحقق و واقعیت اینکلمه، اخلاص است. تأویل در اصطلاح قرآن یعنى نهایت، کُنه و حقیقت شىء. اخلاص همان توحید عملى است. در اسلام، توحید نظرى از توحید عملى جدا نیست، بلکه کمال توحید نظرى در توحید عملى است. این جمله مىرساند که از نظر اسلام توحید اگر صرفاً توحید نظرى باشد و در مرحله فکر و نظر بماند، در مرحله عمل و زیستن انسان تحقق پیدا نکند، توحید حقیقى و واقعى نیست. توحید در اسلام، طرحى است براى پیاده شدن در وجود انسان؛ «خدا در اندیشه» براى «خدا در زندگى» است؛ یعنى مقدمهاى است براى «خدا در زندگى».
عامل دوم، نایل شدن به «انقلاب اسلامى انفسى» همزمان با انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357. مرتضى انقلاب را نه جانشینشدنِ یک سیاست و حکومت به جاى حکومت دیگر، بلکه انقلاب در جانها و آغاز عصر احیاء معنویت و بارقه حیات طیبه بشر، مىدانست. او معتقد بود: «انقلاب اسلامى واقعهاى است که پیش از هرجا، در درون انسان و در سینهى او اتفاق مىافتد.» (نک: کتاب گنجینه آسمانى)
شهید آوینى نسبت به انقلاب اسلامى، به خودآگاهى رسیده بود. انسان نسبت به هر پدیدهاى یا «جاهل» است یا «آگاه» است و یا علاوه بر آگاهى، «خودآگاهى» هم دارد. در حالت اول؛ مثلاً شخص جاهل، در مورد انقلاب اسلامى میداند در حال حاضر در چه شرایطى از تاریخ بهسر مىبرد. در حالت دوم؛ شخص آگاه، انقلاب را شناخته و آنرا پذیرفته است، اما آگاهى او در آن سطح نیست که تمام زندگى و شخصیت خود را به آن گره بزند، و یا مثلا نظرش نسبت به فرهنگ مدرنیته کاملاً منفى است و مىداند زندگى مدرن، حیات معنوى و آرام انسانى را از آنها ربوده است ولى به این اندازه آگاهى، نمىتواند عملاً در مقابل آن مقاومت کند و تصمیم بگیرد که سرنوشت خود را از آن جدا نمایند.
در مرحله سوم یعنى «خودآگاهى»، انسان، جان خود را با آگاهى خود یگانه مىنماید. مثلا در جریان سقیفه خیلىها مى دانستند حقیقت مسأله غیر از آنچیزى است که اتفاق افتاده ولى با این حال حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند: «اِرْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ...» (الاختصاص، ج1، ص6) چون آن اندازه آگاه نبودند که به نفى عملى سقیفه برسند، به عبارت دیگر، نسبت به حقیقت غدیر و فاجعه سقیفه، خودآگاهى نداشتند که بر اساس آن بتوانند به هر قیمت جریان را تغییر دهند. شهید آوینى، نقطه تاریخى خودآگاهى اندیشه انقلاب اسلامى است.
شهید آوینى بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامى و ظهور انسانِ کاملى چون امام خمینى(ره) بشر وارد عهد تاریخى جدیدى شده است که آنرا «عصر توبه بشریت» مىنامید. عصرى که به انقلاب جهانى امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) و ظهور «دولت پایدار حق» منتهى خواهد شد.
انقلاب اسلامى رستاخیز تاریخى انسان و توبه تاریخى او بعد از قرنها هبوط و خطایى است که بشر با تاریخ غرب مرتکب گردیده است و آن خطا، وانهادن ولایت الهى و تبعیت از طاغوت است. آوینى دریافته بود که ظهور انقلاب اسلامى بهعنوان یک انقلابِ طلیعهدار، دلالت و اشارتى است به اینکه بشر، براى عبور از هبوط و گناهِ اِعراض از حق، حرکت را آغاز کرده است و او این حرکت و این آغازِ گذارِ تاریخى «عصر توبه بشریت» است.
غایات انقلاب اسلامى، هرگز اقتصادى، اجتماعى و سیاسى نیست، بلکه انقلابى فرهنگى است؛ آن هم در جهانى که بهصورت یک دهکده با یک فرهنگ واحد یعنى فرهنگ غرب، درآمده است. تمدن غرب، مادىترین تمدن تاریخ بشریت است و با انقلاب اسلامى، کلمات توبه، به بشر این دوران الهام شد و در بستر این توبهى تاریخى که بشر از طریق انقلاب اسلامى به دست آورد، عالَم در محاصرهى حقیقت قرار گرفت. به همین جهت نباید انتظار داشت یک تاریخ گناه آلودگى، یک شبه از زندگىها بیرون رود. شهید آوینى در نوشتههاى خود حقیقتاً ملکوت انقلاب اسلامى و پیوند وثیق آنرا با مبعث، غدیر، عاشورا و ظهور در مقابل انسان مىگشاید. در واقع اندیشههاى شهید آوینى، صورتِ تفصیلى دیدگاههاى امامین انقلاب در مورد رسالت انقلاب اسلامى در برابر دنیا است.
شهید آوینى با یادآورى این حقیقت که «انقلاب اسلامى اصولا بیرون از عالم فرهنگى دنیاى جدید وقوع یافته است، فارغ از معیارها، ارزشها، نسبتها و مفاهیم و اصول دنیاى جدید»؛ (نک: مقاله «چرا روشنفکران مورد اتهام هستند؟») به کسانىکه انقلاب اسلامى را به درستى درک نکردهاند و غربزدگان الگوى اعتلاء جمهورى اسلامى را در الگوهاى توسعه غربى جستجو مىکردند و مىکنند، هشدار مىدهد: «مبادا غافل شویم و روزمرگى، ما را از حضور تاریخى خویش غافل کند... (کتاب گنجینه آسمانى) اگر انسانهایى که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهاى عصر خویش تبعیت کنند، دیگر هیچ تحولى در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد... اگر مىخواستیم که نهایتاً خود را با پسندِ غرب و غربزدگان بسنجیم، دیگر چه داعیهاى براى انقلاب کردن وجود داشت؟» (نک: حلزونهاى خانه به دوش)
عاملِ سوم جذابیت قلم شهید آوینى، نگاه توحیدى به پدیدههاى عالَم و تبیین باطن و ملکوت آن پدیدهها، بهویژه تسرى این نگاه قدسى به مقوله شناخت تمدن غرب و حجاب مدرنیته است. شهید آوینى در ادامه تبیین ملکوت انقلاب اسلامى، ملکوت تمدن غرب را با بیانى جذاب و ایمانمحور تبیین مىنماید. اینکه باطن پُرزرق و برق مدرنیته، ولایت اتمّ و اکمل طاغوتى است که تمام ساحتهاى فردى و اجتماعى انسان را در ذیل عبودیت شیطان قرار مىدهد.
به همین جهت به دو نکته تأکید مىکند؛ یکى پیشبینى نبردى تمامعیار با غرب که در قالب جهاد فکرى قوام مىیابد، و دوم نوید اضمحلال تمدن غرب. شهید آوینى با تیزبینى خاصى که مؤمنان حقیقى در نتیجه تهذیب نفس و تزکیهیابند، آینده مبارزات با غرب را چنین بیان مىکند: «در آینده، میان ما و غرب مبارزهاى همهجانبه درگیر خواهد بود... این مبارزه، تنها نظامى نیست... مبارزه نظامى، فقط ظاهر این مبارزه است و در باطن، جنگى بسیار عظیمتر در جریان است که تعبیر من از آن، «جهاد فکرى» است. لازمه پاى نهادن در این مبارزه، آن است که ما ماهیت غرب را بشناسیم و نسبت میان آثار و لوازم تمدن غرب را با ریشههایشان پیدا کنیم».
همچنین درباره اضمحلال تمدن غرب چنین نوید مىدهد: «عالَم، درگیر حادثه عظیم تحولى است که همهچیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژى، که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است... اگر رنسانس توجه بشر را از آسمان به زمین بازگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد.... غرب دوران تاریخى خویش را طى کرده است و اکنون رو بهسوى اضمحلال و فروپاشى دارد.... اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روى گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحول دیگر است؛ خلاف آن چه در رنسانس روى داد. انسان بار دیگر تولد یافته است و عصرى دیگر آغاز شده و کره زمین پاى در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان جهان نهاده است».
عاملِ چهارم، عهدآگاهى و برنتافتن ولایت طاغوت و دلدادگى به ولایةالله که تجلى آن در انتظار فرج و فعالیت در جبهه فرهنگى انقلاب است. از منظر شهید آوینى، تنها راه نجات از سیطره ولایت طاغوت و عبودیت شیطان را عهدآگاهى بشر (نک: یس: 61 -60 ) ذیل ولایت ولیعهد الهی (نک: بقره: 124) است که انقلاب اسلامی -با محوریت ایمان به غیب- بارقه و طلیعه همین عهدآگاهى و نیل به ساحت ولایت صاحب عهد، حضرت ولیعصر عجل الله فرجه الشریف است. «ایمان منجى جهان فرداست چنانکه منجى ایران شد و انقلاب اسلامى را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوى و دینى در سراسر جهان مبدل کرد.» (نک: کتاب آغازى بر یک پایان) تجلى حقیقت این ایمان نیز در قرائتى است که امام خمینى(ره) از انتظار فرج ارائه کردند: «امام خمینى(ره) به ما آموخت انتظار در مبارزه است.» انتظار، هجرت از اکنونزدگى و بى آیندگى است که تمدن غرب، انسان را بدان گرفتار کرده است، و مقصد این هجرت، استقرار نظام توحید در ساحت آفاق و انفس از رهگذر نظام مدیریت مرتضوى است (نک: نور: 55).#
- سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۲۹ ق.ظ