بهمناسبت سالگرد شهادت آیتالله صدر
در محضر شهید صـدر
(بهمناسبت سالگرد شهادت آیتالله صدر؛ نوزدهم فروردین 1359)
15 دقیقه (زمان تخمینی مطالعه این متن)
اشاره: «اوبىشک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمى، جامعیت و تحقیق و نوآورى و شجاعت علمى را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانشها ارتباط مىیابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب مىشد.» (29/10/1379؛ پیام حضرت امام خامنهاى به کنگره بزرگداشت شهید آیتاللّه سید محمدباقر صدر)
واقعاً حسرت و دریغ دارد، آثار و اندیشههاى کسىکه شخصیت سترگش این چنین در توصیف رهبر حکیم انقلاب آمده، در حجاب غفلت یا و توجیهات موجه و ناموجه مغفول بماند. اینکه این نوشتار جملات قصارى از آن متفکر نابغه تقدیم مىگردد، از آن روست که استفاضه از انسانهاى اقیانوسوارهاى مثل شهید صدر، خوب است ابتدا به شیوه تراوشى، با بازخوانى جملات کوتاه وى، دستگاههاضمه معرفتى خود را با مزاج معرفتى آن اقیانوس بیشتر و بهتر هماهنگ کنیم. در آثار علمى شهید صدر، جامعیت، آزاداندیشى، ژرفایى، نظریهپردازى، ایمان و اخلاص حقیقى موج مى زند. هم او که در پاسخ به کسىکه به او پیشنهاد داده بود خودش زندگى نامهاش را بنویسد: «خون من سرگذشت مرا شرح خواهد کرد، من جز خدمت به اسلام چیز دیگرى نمىخواهم و اسلام امروز به خون من محتاجتر است تا شرح حال زندگى ام.»
کلیدواژه: شهید صدر؛ سیر الى الله؛ خودسازى بىپایان؛ امتاندیشى؛ زیست مسلمانی؛ فرایندنگار؛ فراوانى نعمت ؛ عدالت در توزیع؛ حب دنیا
ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.
1) معناى سیر الى الله
خداوند متعال، حقیقت مطلقبىحدومرزى است که با صفات ثبوتى خود، همه آرمانهاى انسان را که جانشین خدا بر زمین است، دربر دارد: درک، دانش، توانایى، نیرومندى، دادگرى وبىنیازى. این بدان معناست که راه رسیدن به این حقیقت مطلق نیزبىحدومرز است. حرکت بهسوى او، بهمعناى حرکت دائمى، تدریجى وبىتوقف با اتصاف به آرمانهایى که از ویژگىهاى آن حقیقت مطلق برگرفته شده است؛ آرمانهایى چون درک، دانش، توانایى و دادگرى. بنابراین حرکت بهسوى حقیقت مطلقى که دانش، توانایى، دادگرى وبىنیازى محض است، یعنى سراسر مسیر بشریت مبارزه پى درپى و همیشگى در برابر هرگونه نادانى، ناتوانى، ستم و فقر است. (انسان و عبادت، ص43)
2) معیار اصلى زندگى انسان
اسلام در همه برنامهها و مراحل زندگى انسان، برایش معیارى برنهاده که عبارت است از: رضاى خداوند بزرگ. پس هرچیز که منفعت شخصى ایجاب مىکند، لزوماً حلال و جایز نیست و هرچیز هم که زیانى شخصى به انسان بزند، لزوماً حرام و ناروا نیست؛ بلکه هدفى که اسلام براى انسان در زندگى ترسیم نموده، رضاى خداوند است.
معیار اخلاقى که همه کارها را با آن مىسنجند، آن است که چهاندازه از این هدف مقدس تحقق یافته است. انسانى در راه راست است که این هدف را تحقق بخشد. شخصیت کامل اسلامى آن است که در همه مراحل بر وفق این هدف و در پرتو این معیار و در همین چارچوب عام حرکت نماید. (فلسفه ما، ص56)
3) خودسازى بىپایان؛ راز شوقانگیز بودن دین
دین نه کلماتىبىروح بر زبانها و نه آداب و رسومى سنتى براى جسمها بلکه یک باور، یک نظام و نیز شیوهاى براى اندیشیدن است. گاهى انسان خیال مىکند پس از آنکه مقدارى از دین را بهدست آورد دیگر به مرتبهاى رسیده است که مىتواندبىحرکت بماند و نیازى نیست براى بهبود و اصلاح عبادت خود، مناجات با پروردگار در دل تاریکى شب، و توبه و استغفار تلاش و مجاهده کند؛ آنگاه رسالت دینى براى او به فرایندى تبدیل مىشود که آن نشاط شوقانگیز در آن نیست؛ نشاطى که فقط از سرچشمه سجود در جان جوشیدن مىگیرد. مهمترین ویژگى اسلام، خودسازىبىپایان آن است؛ خودسازىاى که فرد و گروه را کنترل مىکند و من احساس مىکنم که تفاوت ظریف میان اسلام بهعنوان یک رسالت دینى با دیگر نظامها دقیقاً در همین نقطه است. (بارقهها، ص250)
4) ضرورت پرتوافکنى روح مسجد بر همه افکار و اعمال
تفاوت مسجد، بهعنوان خانه خدا با خانه آدمى در شکل ساختمان یا داشتن نشانههایى مخصوص نیست؛ بلکه مسجد ازآنرو خانه خداست که آدمى در آن قلمرو به کارهایى مىپردازد که در انجام آنها از خود مىگذرد و هدفى فراتر از منطق منافع مادى محدود را پى مىگیرد و این قلمرو باید گسترش یابد و همه زمینههاى زندگى آدمى را دربربگیرد. برایناساس هر عرصهاى که انسان در آن کارى را مىکند که در انجام آن از خود مىگذرد و هدفش را خدا و خلق خدا قرار مىدهد، عرصهاى است که روح مسجد را با خود دارد. (انسان و عبادت، ص64)
5) امتاندیشى؛ مسئله اول در زیست مسلمانى
هر مسلمان بنا به ماهیت اسلامى اش، باید مسئله امت و شئون آنرا مسئله اول در زندگى خود قرار دهد و با تمام توان و امکانات خود، در آن نقش ایفا کند. (بارقهها، ص 342)
6)انگیزش احساس مسؤولیتهاى اجتماعى؛ نشانه اثرگذارى عبادت حقیقى در وجود انسان
تسرى روح عبادت به همه فعالیتهاى آدمى باعث مىشود که دگرگرایى و احساس مسؤولیت درونى انسان نیز گسترش پیدا کند و انسان با چهارچوب هستى و ازلیت و ابدیتى که وجود او را دربر گرفته هماهنگ شود. از اینجاست که شریعت، عبادات را در همه زمینههاى زندگى آدمى پراکنده ساخت و او را تشویق کرد که در هر اقدام شایستهاى، رفتارى عبادى داشته باشد. (انسان و عبادت، ص63)
7) اصلاح جامعه بدون خودسازى امکانپذیر نیست
اسلام و قرآن کریم بر این باورند که دو فرایندِ دگرگونى درونمایه انسانها و دگرگونى وضعیت بیرونى، باید شانهبهشانه یکدیگر در جریان باشند؛ یعنى اقدام انسان به ساخت محتواى درونى خود، یا همان خودسازى که شامل اندیشه، اراده و آرمانهاى اوست، باید دوشادوش تلاش براى سازندگى بناى خارجى و ساختار فوقانى او انجام شود. بههمیندلیل، اسلام تلاش براى خودسازى را، جهاد اکبر و تلاش براى دگرگون ساختن اوضاع خارجى را جهاد اصغر نامیده و جهاد اصغر را به جهاد اکبر منوط کرده است؛ یعنى اگر جهاد اصغر از جهاد اکبر جدا شود، محتوا و مضمون خود را از دست مىدهد و دچار پوچى، و ناتوانى از ایجاد دگرگونى حقیقى در عرصه تاریخى و اجتماعى خواهد شد. (سنتهاى تاریخى در قرآن کریم، ص136)
8) اصالت توأمان فرد و جامعه در قوانین اسلامى
امتیاز بنیادین نظام اسلامى در این است که اساس آن، فهمِ معنوى از زندگى و احساس اخلاقى به زندگى است، و اصل کلى این نظام عبارت است از: در نظر داشتن همزمان فرد و جامعه، و تأمین زندگى فردى و اجتماعى بهصورت متوازن. پس نه فرد اساس قانونگذارى و حکومت است و نه پیکره بزرگ اجتماعى، تنها عنصرى است که حکومت به آن نظر مى کند و فقط بهسود آن قانون مىگذارد. (فلسفه ما، ص62)
9) قرآن؛ فرایندنگار پایهگذارى امت و پى ریزى تمدن
قرآن مانند دیگر کتابها نیست که براى آموزش و پژوهش علمى تألیف شده باشد. این کتاب، فرایند دگرگونسازى کامل و همهجانبه عقلى، روحى و ارادى انسان و فرایند پایهگذارى امت و پى ریزى تمدن است. ممکن نیست که این مهم به یکباره انجام شود، بلکه ماهیت چنین کارى، نیازمند فعالیتى تدریجى است؛ ازاینرو باید قرآن کریم بهتدریج نازل مىشد تا کار سازندگى را استحکام بخشد و پایههاى آنرا یکبهیک بنا کند و رسوبهاى جاهلیت را با حکمت و پایدارى ریشهکن سازد.
بهدلیل همین بردبارى و حکمت در فرایند دگرگونسازى و سازندگى، اسلام در چارهجویى مشکلات فردى و اجتماعى و درمان ریشهاى نابسامانىها راه تدریج را در پیش گرفته و در برابر برخى از آنها در چندین مرحله مقاومت کرده تا بتواند آنرا ریشهکن کند. داستان تحریم شرابخوارى و اعلان تدریجى آن نمونهاى از این امر است. اگر قرآن به یکباره همه احکام و تعالیم جدیدش را نازل مىکرد، مردم از آن مىگریختند و این کتاب نمىتوانست انقلاب عظیمى را که در تاریخ برپا کرد به ثمر رساند. (علوم قرآن، ص32)
10) تابعیت سنتهاى الهى از ارادههاى بشرى
سنتهاى تاریخ نه از بالاى سر انسانها، بلکه از زیر دستان آنها جریان مىیابد؛ چراکه خداوند وضعیت هیچ گروهى را دگرگون نمىکند، مگر آنکه خودشان تغییرات لازم را در خود ایجاد نمایند (نک: رعد/11) و اگر آنان در راه حق استوار باشند، آب فراوان نصیب آنها خواهد شد (نک: جن/16). بنابراین، انسان مواضعى ایجابى و اثباتى دارد که آزادى، اختیار و تصمیمگیرى او را نشان مىدهد. این مواضع در چارچوب روابط سنتهاى تاریخى، پیامدهاى مناسب خود را دارند و نتایج درخورى را به بار مىآورند. بنابراین در بینش قرآنى درباره سنتهاى تاریخ، اختیار انسان جایگاهى اساسى دارد. (سنتهاى تاریخى در قرآن کریم، ص 85)
11) فراوانى نعمت؛ نتیجه عدالت در توزیع
قرآن کریم از رابطهاى مشخص سخن مىگوید؛ رابطهاى میان استوارى انسانها و اجراى احکام خداوند با وفور نعمتها و فراوانى تولید. به زبان امروز، رابطه بین عدالت توزیعى و فراوانى تولید. قرآن مجید تأکید مىکند جامعهاى که عدالت توزیعى بر آن حاکم باشد، در ثروت تولیدشده با تنگنا مواجه نمىشود و در آنجامعه کمبود محصول وجود نخواهد داشت. (نک: اعراف/96؛ مائده/66؛ جن/16)
اما انسانها اینطور پنداشتند که عدالت در توزیع، سبب فقر خواهد شد؛ گمان کردند که عدالت در توزیع سبب تقسیم ثروت مىشود و در نتیجه، فقر مردم را بهدنبال خواهد داشت؛ در صورتى که حقیقت آن است که سنتها و قوانین تاریخ عکس اینرا ثابت مىکند و بر این نکته تأکید مىورزد که اجراى شریعت آسمانى و پیاده کردن احکام آن در روابط توزیع، همواره و پى درپى موجب فراوانى تولید و فراوانى ثروتها خواهد شد و باعث مىشود که برکات آسمان و زمین به روى مردم گشوده شود. (سنتهاى تاریخى در قرآن کریم، ص72-71)
12) جمهورى اسلامى؛ تداوم دعوت انبیاء
طرح شعار «جمهورى اسلامى» از جانب امام خمینى چیزى نیست جز تداوم دعوت انبیاء و ادامه نقش محمد صلى اللهعلیهوآلهوسلم و على علیهالسلام در برپایى حکومت خدا بر روى زمین. امام خمینى با طرح این شعار، بیانگرى صادق از اعماق ضمیر امتى است که جز در سایه اسلام شکوه و عظمتى نشناخت و هرگز زیر بار ذلّت و زبونى و بیچارگى و محرومیت و وابستگى به کفار استعمارگر زندگى نکرد، مگر آنگاه که اسلام را رها نمود و رسالت عظیم و تاریخى خود را در زندگى فراموش کرد. (اسلام راهبر زندگى، ص44)
13) صاحب قلبهایمان را پیدا کنیم
وِلاى قلبهاى ما از آنِ کیست؟ محبت این قلبهایى که در سینه داریم مالِ کیست؟ آن عشقى که حاکم، محور و مرکز دلهاى ماست، چیست؟ خداى سبحان دو وِلا را در یک دل جمع نمىکند؛ دو عشق محورى را در یک قلب جادهد. یا حب خدا یا حب دنیا؛ در یک دل، حب خدا و حب دنیا در کنار هم قرار نمىگیرند. قلبهایمان را امتحان کنیم، به سراغ قلبمان برویم و امتحانش کنیم، آیا به عشق خداى سبحان زنده است یا با حب دنیا زندگى مىکند؟ اگر با عشق خدا زندگى مىکند سعى کنیم این عشق را عمیقتر و استوارتر کنیم و اگر - پناه بر خدا - با حب دنیا زندگىکند تلاش کنیم که از این بیمارى فاجعهبار و مرض کشنده نجات پیدا کنیم. (بارقهها، ص41)
14) خطر مضاعف حب دنیا در روحانیت
هر انسانى که حب دنیا بر قلبش غلبه کند، فقط خودش هلاک مىشود، اما اگر حب دنیا بر قلب ما طلبهها چیره شود، هم خودمان هلاک مىشویم و هم دیگران را هلاک مىکنیم؛ زیرا ما خودمان را در موضع مسؤولیت و در جایگاه پیوند دادن مردم به خداوند متعال قرار دادهایم، درحالى که خدا در قلبهاى ما نیست. پس هرگز نمىتوانیم مردم را با خدا مرتبط کنیم. (حوزه و بایستهها)#
- سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۳۵ ق.ظ