فتح الفتوح
شهدشهود
فتح الفتوح
به مناسبت سالروز شهادت محسن وزوایی
بازی دراز
عملیات بازی دراز بود، هلی کوپترهای عراقی به صورت مستقیم به سنگرهای بچهها شلیک میکردند و اوضاع وخیمی را ایجاد کرده بودند در همان وضع یکی از نیروها به سمت محسن رفت و با ناراحتی گفت : «پس آنهایی که قرار بود مارا پشتیبانی کنند کجایند؟ چرا نمیآیند؟! چرا بچهها را بهکشتن میدهی؟! وزوایی سرش را برگرداند ، نگاهی به آسمان انداخت و همه را صدا زد صدایش در فضا پیچید که می گفت: «الم تر کیف فعل ربک با صحاب الفیل ... » بچهها با او شروع به خواندن کردند در همین لحظه یکی از هلی کوپترها به اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو هلی کوپتر دیگر با هم برخورد کردند.
ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.
فتح الفتوح
عملیات فتحالمبین بود. شب گردان با 700 نیرو راه را گم کرد. حاج احمد متوسلیان از اول هم به محسن تاکید کرد که گردانهای چپ و راست تو عمل میکنند تو نباید وارد درگیری بشوی باید عبور کنی ما اگر بتوانیم توپخانه را بگیریم و راه آتش را ببنیدم نیروهای عراقی را خلع سلاح کردهایم. خلاصه لشگر گم شده بود و ساعت حدود 3 نیمه شب بود که نیروها نشستند، محسن رفت جلو تک و تنها نماز خواند و توسل کرد این روحیه آنقدر معنوی بود که همه به حال محسن حسرت میخوردند یک دفعه محسن بلند شد و راه افتاد و گفت دنبال من بیایید نیم ساعت چهل دقیقه بعد به توپخانه عراقیها رسیدیم و 94 قبضه توپ عراقی به دست ما افتاد. بعدها محسن به ما گفت که امام زمان(عج) مسیر درست را به او نشان داده بود و این شد که امام خمینی(ره) گفتند فتحالمبین فتح الفتوح بود .
کربلا را برای سالهای بعد می خواهیم
ساکش را بست و مقابل در ایستاد، نگاهی به قامتش انداختم، دلم لرزید، نمیخواستم بار دیگر از او جدا شوم؛ گفتم: محسن جان! تو دوباره از خطر نجات یافتی، من خیلی دلم شور میزند، این دفعه دیگر نرو. با این وضعیت که نمیتوانی کربلا را آزاد کنی! محسن آرام پاسخ داد: مادرجان! ناراحت نباش، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم، کربلا را برای سالهای بعد میخواهیم. ما برای خودمان فعالیت و مبارزه نمیکنیم، برای نسلهای بعدی این مملکت میجنگیم.#
- چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۵۶ ق.ظ