میز اول

تحلیل سیاسی

میز اول

تحلیل سیاسی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نفاق‌» ثبت شده است

یک نفس موعظه

نفاق با مردم و دولتها

 

 

نفاق با مردم

از بیمارى‌هاى روانى که اکثر مردم امروز را آلوده ساخته، نفاق با یکدیگر است که در اثر غلبه مادیگرى و فراموش کردن مقام انسانیت و بى‌ایمانى به خدا و بى‌خبرى از سراى جاودان، این خوى شیطانى در دل‌ها رسوخ یافته و همه به آن عادت کرده‌اند و چه رنج‌ها که به واسطه این خوى پلید از یکدیگر مى‌برند و چه سختى‌ها و ناراحتى‌ها که مى‌بینند. زندگى انسانى که باید با انس و الفت باشد به وحشت و نفرت از یکدیگر مبدل شده است. اجتماع بشرى که باید با همکارى و دوستى با یکدیگر باشد به عکس شده، همه با تنافر و تضاد و رقابت نابجا و وحشت از یکدیگر به‌سر مى‌برند و در برخورد با یکدیگر مانند برخورد چهارپایان بلکه درندگان در مقام شکار یکدیگر و نیرنگ زدن و ربودن مال هم هستند و به مانند شیاطین، در ظاهر اظهار موافقت و در باطن درصدد زیان یکدیگرند.

صدق و صفا از بین رفته و به جایش دروغ و خیانت و نقض عهد جایگزین شده است؛ چنان حس خودخواهى بر افراد غالب شده که هرکس راحتى خود و زحمت دیگرى را مى‌خواهد، ثروتمندى خود و تهیدستى دیگران را مى‌طلبد و آبروى خود و بى‌آبروئى دیگران را مى‌جوید. نفاق‌هاى فردى یعنى نفاق زن و شوهر، پدر و فرزند، برادر و خواهر، رحم با رحم، همسایه با همسایه، فروشنده با خریدار، استاد با شاگرد و... بسیار فراگیر شده، به‌طورى‌که حسن ظن و اعتماد به یکدیگر که اساس زندگى بشرى است از بین رفته و هر فردى از نفاق دیگرى رنج‌ها مى‌برد، چنان‌چه دیگرى هم از نفاق او در شکنجه است و اگر اندکى از اهل ایمان یافت شوند که اهل نفاق نیستند و دیگران از آن‌ها در رنج و ناراحتى نباشند؛ خود آن بیچارگان گرفتار شکنجه اهل نفاق هستند.

ↆ برای ادامه متن کلیک کنید.

یک نفس موعظه

توبه از نفاق

 

 

وقتى که بزرگى گناه نفاق و شدت عذاب و زیانکارى منافق دانسته شد، به حکم عقل، واجب فورى است که شخص منافق از نفاق خود توبه کند و چون نفاق از بى‌ایمانى یا ضعف ایمان است؛ پس باید از کفر و شرک خود پشیمان شده، درصدد تحصیل ایمان و توحید کوشش نماید و به زینت صدق و اخلاص خود را آراسته کرده، ظاهر و باطن خود را یکى سازد.

ظاهر و باطن اگر باشد یکى‌/نیست کس را در نجات او شکى‌

قرآن مجید پس از ذکر عذاب‌هاى منافقین مى‌فرماید: «...مگر کسانى‌که توبه کنند و خودشان را اصلاح نمایند و به خدا بچسبند و دین‌شان را براى خدا اصلاح و خالص نمایند؛ اینان همراه مؤمنین‌اند و خداوند بزودى به مؤمنین پاداش بزرگى مى‌دهد. (نساء، آیه 146)

در این آیه براى توبه از نفاق، اوصاف متعدد و دشوارى ذکر فرموده که ریشه‌هاى نفاق، جز به این اوصاف خشک نمى‌شود: 1) توبه: یعنى رجوع از کفر و شرک به ایمان به خدا 2) اصلاح: یعنى توب؟ تنها کافى نیست، مگر درصورتى‌که خود و اعمالش را اصلاح نماید. 3) اعتصام به حق: یعنى اصلاح هم‌سودى ندارد، مگر این‌که به خدا اعتصام جوید؛ یعنى از کتاب خدا و سنت پیغمبر (ص) پیروى کند. زیرا راهى به‌سوى خدا نیست، مگر راهى که خودش معین فرموده است. 4) اخلاص: یعنى اعتصام به خدا در صورتى نافع است که دین‌شان را براى خدا خالص کنند.

 

گناهان قلبى چارهاش سختتر است

سرّ این مطلب آن است که گناهان قلبى که جایش ذات انسانست مانند نفاق، سخت‌تر و چاره‌اش مشکل‌تر است از گناهانى که با جسم انجام مى‌گیرد مانند زنا و سرقت. زیرا در گناهان جسمى همان حسرت و پشیمانى حقیقى و در مثل سرقت، پس دادن مال به صاحبش در پاکى از آن گناه کافى است، ولى در گناه قلبى مانند نفاق، حسرت و پشیمانى تنها کافى نیست و تاریکى دل به این ترتیب برطرف نشدنى است، مگر با طى مراحل ذکر شده در آیه. مثلا کسى‌که چندى از عمرش در ریاکارى بوده و پشیمان گردیده است، این پشیمانى تنها او را پاک نمى‌کند و بیمارى دلش را شفا نمى‌دهد، بلکه واجب است حالش را اصلاح کرده و از همان راهى که پروردگار مقرر فرموده، به او اعتصام جوید و نزدیک شود و آن انجام واجبات و ترک محرمات است. بنابراین باید تمام عباداتى که به‌سبب ریاء باطل و فاسد بوده، دوباره با اخلاص کامل انجام دهد.

 

دستورالعمل اخلاص

براى مخلص شدن باید جز نماز جماعت و پرداخت زکات واجب و حج که دستور رسیده آن‌ها را آشکارا انجام دهند، سایر عبادات را مدتى پنهان از خلق انجام دهد؛ خصوصا انفاق‌هاى مالى را طورى بدهد که جز خدا کسى نفهمد، تا به‌تدریج اقتضاى ریاکارى و نمایش به خلق از دلش بیرون رود. تا به جائى برسد که مدح و ذم خلق در نظرش مساوى باشد و هیچ‌کدام در او اثرى نگذارد.# (کتاب قلب سلیم، آیت الله دستغیب، ص 70-73)

 

یک نفس موعظه

چاره نفاق

 

 

منافق باید بداند که در این رفتارش سودی نکرده و جز به خودش به کسی زیانی نرسانده است؛ زیرا پروردگار جهان که دانای آشکار و نهان است هرگز او را به‌خاطر ظاهر فریبنده‌اش جزء اهل صدق قرار نخواهد داد، بلکه او را برای خباثت باطن‌اش و تظاهر به صلاحش به اسفل‌السافلین جهنم می‌فرستد و در حقیقت به خودش دروغ گفته و نیرنگ زده: «با خدا و مؤمنین نیرنگ می‌زنند درحالی‌که نیرنگ نمی‌زنند مگر با خودشان و نمی‌فهمند.» (بقره، 9)

 برای ادامه متن کلیک کنید.

یک نفس موعظه

نفاق با مردم

 

 

نفاق با مردم، یعنى دوروئى و دوزبانى، به این شکل که در حضور کسى او را مدح و ستایش مى‌کند و به او اظهار دوستى و نیک‌خواهى مى‌نماید و در غیابش برخلاف آن است؛ یعنى او را مذمت مى‌کند و درصدد اذیت و آزارش برمى‌آید. یا اینکه میان دو نفر که باهم دشمن‌اند آمدوشد کند و با هریک در دشمنى دیگرى؛ موافقت نماید و او را بر عداوت دیگرى تحسین نماید و چنین وانمود کند که او را در دشمنى با آن شخص، یارى‌کننده است.

ناگفته نماند که اگر با هریک از این دو نفر تنها اظهار دوستى کند، بدون اینکه در دشمنى با دیگرى موافقت و تحریکى داشته باشد؛ نفاق نیست. چنانچه اگر با شخص پست و شریر در حضورش اظهار دوستى و موافقت کند، (درحالى‌که در دلش چنین نیست) تا از شرش محفوظ بماند؛ نفاق نیست، بلکه از موارد تقیّه است که در بعضى موارد واجب نیز مى‌باشد.

 برای ادامه متن کلیک کنید.

یک نفس موعظه

نفاق

 

 

یکى از بزرگترین گناهان قلبى و سخت‌ترین بیمارى‌هاى روانى که صاحبش را از عالم انسانیت به‌کلى ساقط مى‌سازد و جزء شیاطین و لایق پست‌ترین درکات مى‌سازد؛ نفاق مى‌باشد. در قرآن مجید «جاى ایشان را در قعر جهنم و پائین‌ترین درکات آتش معین فرموده است» (سوره النساء، آیه 145) پس عذاب منافقین از کفار نیز بیشتر مى‌باشد، چون نفاق بدترین انواع کفر است.

منافق براى بهرهمندى از آثار دنیوى دیندارى، خود را در گفتار و کردار، دیندار نشان مىدهد؛ درحالىکه در دل دیندار نیست. مثلا به زبان شهادتین مىگوید و قرآن و حق بودن قیامت را اقرار مىنماید؛ درحالىکه آنها را باور نداشته و به دل نپذیرفته، بلکه منکر آنها است: «مىگویند به زبانشان چیزى را که در دلشان نیست» (سوره فتح، آیه 11) یا براى جلب دلهاى مردم، جلوى آنها نماز مىخواند، حج مىرود، صدقه مىدهد و... تا او را به دیندارى بشناسند و مدح و ثنایش کنند، تا مورد اعتماد واقع شود. بنابراین در منافق علاوه بر کفر، دروغ، خدعه (نیرنگ) و استهزاء نیز جمع شده است.

 برای ادامه متن کلیک کنید.